ای کعبه رو این طرف که بی از عرفی شیرازی رباعی 61
1. ای کعبه رو این طرف که بی سازی نیست
طوفی و خروشی و تک و تازی نیست
1. ای کعبه رو این طرف که بی سازی نیست
طوفی و خروشی و تک و تازی نیست
1. آگه نیم از عیش که شهد چه گلوست
راحت نشناسم که چه می، در چه سبو ست
1. حسن آن باغی که خلد ازو بی رنگ است
عشق آن داغی که دوزخش نیرنگ است
1. دل دشمن شادی ست و در کار غم است
از عافیت آسوده و بیمار غم است
1. با معصیتم که کرده ای امن کنشت
با عاطفتت که می برد آب بهشت
1. ای آن که رهت به بزم مقصودی نیست
صد روشنی ات ز شمع بی دودی نیست
1. عرفی دل ما بسی پریشان نظر است
هر دم هوسش به غمزه ای راهبر است
1. صحرای هوس خار تمنا خیز است
زین ره به سفر مرو که غوغا خیز است
1. دل در هوس وصل تسلی طلب است
در پردهٔ صورت است و معنی طلب است
1. مستوری دل طلب که مستی این جاست
دریوزه گزین که چرب دستی این جاست
1. آن شور که این مفرد و این وافی چیست
یک جرعه بس، این دُرد و این صافی چیست
1. ای مهر تو هیچ وکین دشمن هم هیچ
آهنگ سرود هیچ و شیون هم هیچ