7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عرفی شیرازی / قصیده‌ها عرفی شیرازی

قصیده‌ها عرفی شیرازی

1 این بارگاه کیست که گویند بی هراس کای اوج عرش سطح حضیض ترا مماس

2 منقار بند کرده ز سستی هزار جا تا اولین دریچه آن طایر قیاس

3 آورده گوشوار مرصع بهدیه عرش کز وی علوشان بستاند بالتماس

4 نی سایه اش لباس ببر کرده از علو نی کرده نور مهر زر اندودیش لباس

1 دل من باغبان عشق و حیرانی گلستانش ازل دروازه باغ و ابد حد خیابانش

2 چنان باغی کزو گلچین نیارد گل برون بردن نه آن باغی که یابد خارچین از بیم دورانش

3 گلی کز خرمی وی را بخنداند چو فروردین نه آن گل کزو داع شاخ گریاند زمستانش

4 گلی زین باغ گر چینی بیاور دستی از بینش که نقش لوح محفوظ است بر اوراق اغصانش

1 ای مهر تو جان آفرینش نعت تو زبان آفرینش

2 لطف تو چمن طراز امکان خشم تو خزان آفرینش

3 جودت همه بخش عالم کون علمت همه دان آفرینش

4 با لقمه همت تو بس تنگ میدان دهان آفرینش

1 صبحدم کز دریچه ادراک نگرستم بساحت افلاک

2 شاهد طبع خویشتن دیدم رسته از قید آب و آتش و خاک

3 بند برقع گشاده و سرمست نیم پوشیده حله دیباک

4 گاه اندیشمند و حیران وش گه عبارت نورد و زمزمه ناک

1 تبارک الله از این آسمان شتاب کرنگ که نعل آینه رنگش ندیده رنگ درنگ

2 اگر بساحت میدان او در آید غم وگر گشاده شود از هجوم غم دل تنگ

3 در این هوس که رود همعنان او نفسی شبانه روز زند شاطر سپهر شلنگ

4 جهنده ای که بگاه جهندگی شاید که جوهر تنش آید برون ز جامه تنگ

1 منم که شیشه ام از لوح مدعا بیرنگ نه تشنگی کش آبم، نه آرزوچش رنگ

2 بزیر سایه طوبی غنوده ام یعنی نه در عنان شتابم، نه در رکاب درنگ

3 بچار بالش تسلیم تکیه کرده مدام تبسم نه بصلح و حکایتم نه بجنگ

4 صنم بجیب نه تا خیزم از در اسلام ردا بدوش نه تا بگذرم بشهر فرنگ

1 چهره پرداز جهان رخت کشد چون بجمل شب شود نیمرخ و روز شود مستقبل

2 چشم شب تنگ شود دایره مردمکش دیده روز بتدریج برآید احول

3 مردم دیده آن ژاله و گرما بصفت بیضه دیده این روغن و دیبا بمثل

4 خون سودایی شب زائد و فاسد گردد لاجرم نشتر روزش بگشاید اکحل

1 ای شب هجر تو در دیده خورشید سبل چشم روح القدس از شوق جمالت احول

2 مژه برهم نزدم دوش که در بیت حزن تا صبا حم در دل کوفت تمنای اجل

3 از دل و دامن آلوده در یأس مزن دجله عفو باینها نشود مستعمل

4 بعذاب ابدی دل نگذارد غم دوست این نه مومیست کز آتش بکند ترک عسل

1 نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل

2 گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل

3 بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است بر دماند باد زآه مجرمان بردار گل

4 بعد ازین از فیض رنگ آمیزی فصل بهار خامه نیرنگ ریزد بر در و دیوار گل

آثار عرفی شیرازی

7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.