7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عرفی شیرازی / قصیده‌ها عرفی شیرازی

قصیده‌ها عرفی شیرازی

1 چهره پرداز جهان رخت کشد چون بجمل شب شود نیمرخ و روز شود مستقبل

2 چشم شب تنگ شود دایره مردمکش دیده روز بتدریج برآید احول

3 مردم دیده آن ژاله و گرما بصفت بیضه دیده این روغن و دیبا بمثل

4 خون سودایی شب زائد و فاسد گردد لاجرم نشتر روزش بگشاید اکحل

1 تبارک الله از این آسمان شتاب کرنگ که نعل آینه رنگش ندیده رنگ درنگ

2 اگر بساحت میدان او در آید غم وگر گشاده شود از هجوم غم دل تنگ

3 در این هوس که رود همعنان او نفسی شبانه روز زند شاطر سپهر شلنگ

4 جهنده ای که بگاه جهندگی شاید که جوهر تنش آید برون ز جامه تنگ

1 تابازم از وصال جدا کرد روزگار با روزگار شوق چها کرد روزگار

2 آن دست را که بر نفکندی حجاب وصل بند قبای هجر گشا کرد روزگار

3 آن جنس های فتنه که در شهر غم خرید قحط متاع بود ، عطا کرد روزگار

4 آن چشمه های زهر که در باغ فتنه بود درکار بیخ مهر گیا کرد روزگار

1 داورا! سال نوت محفل طراز سور باد تهنیت گویان عامت قیصر و فغفور باد

2 تا ازل سال کهن برگشته بهر تهنیت جملگی در ساحت سال نوت محصور باد

3 از در دروازه نوروز تا میدان عید هم چنین آرایش بازار عمرت سور باد

4 میرابوالفتح آفتاب اوج عزت نام توست این مبارک نام یارب تا ابد مذکور باد

1 این بارگاه کیست که گویند بی هراس کای اوج عرش سطح حضیض ترا مماس

2 منقار بند کرده ز سستی هزار جا تا اولین دریچه آن طایر قیاس

3 آورده گوشوار مرصع بهدیه عرش کز وی علوشان بستاند بالتماس

4 نی سایه اش لباس ببر کرده از علو نی کرده نور مهر زر اندودیش لباس

1 زهر گلی که هوای دلم نقاب گشاد فلک بگلشن حسرت نوشت و داد بباد

2 هرآن گره که در آن نقد مدعا بستند بدامن طلب مدعی نهاد گشاد

3 زمانه غیر الم نامه نیست تصنیفش دلم ز صفحه فهرست بر گرفته سواد

4 مخند اگر بفسون زمانه دل بستم نه بهترم ز سلیمان که تکیه زد بر باد

1 هر سوخته جانی که بکشمیر درآید گر مرغ کباب است که با بال پر آید

2 بنگر که زفیضش بشود گوهر یکتا جاییکه خزف گر رود آنجا گهر آید

3 وآنگه بچنین فصل که در ساحت گلزار از لطف هوا چاشت نسیم سحر آید

4 از بلبل خاموش دل باغ گرفته است او را چه گنه محمل گل دیر ترآمد

1 نه شهد لطف کزوکام جان شود شیرین نه وعده ای که گلوی گمان شود شیرین

2 فغان ز زهر فروشنده غمزه اش کز او ز جوش جان در و بام دکان شود شیرین

3 کسی که از هوس نوشخند او میرد بکام ماتمیانش فغان شود شیرین

4 دمی که شوق لب او دلم بجوش آرد ز ناله ام دهن آسمان شود شیرین

1 ای شب هجر تو در دیده خورشید سبل چشم روح القدس از شوق جمالت احول

2 مژه برهم نزدم دوش که در بیت حزن تا صبا حم در دل کوفت تمنای اجل

3 از دل و دامن آلوده در یأس مزن دجله عفو باینها نشود مستعمل

4 بعذاب ابدی دل نگذارد غم دوست این نه مومیست کز آتش بکند ترک عسل

1 از در دوست چگویم بچه عنوان رفتم همه شوق آمده بودم همه حرمان رفتم

2 بس بدیوار زدم سر،که در این کوچه تنگ آمدم مست و سراسیمه و حیران رفتم

3 رفتم از کوی تو لب تشنه بگلگون سرشک نیک رفتم که نه افتان و نه خیزان رفتم

4 دل و دین و خرد و هوش و زبان بازم ده تا بگویم ز در دوست بسامان رفتم

آثار عرفی شیرازی

7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.