ز تاب شعشعه مهر سایه بهر از عرفی شیرازی قصیده 47
1. ز تاب شعشعه مهر سایه بهر پناه
سزد که بگسلد از شخص و پیش گیرد راه
...
1. ز تاب شعشعه مهر سایه بهر پناه
سزد که بگسلد از شخص و پیش گیرد راه
...
1. ز فیض گلشن روی تو چون شود آگاه
که سوزد آتش حسن تو بال مرغ نگاه
...
1. کردم ز شراب ناب توبه
وز گفته ناصواب توبه
...
1. ای مرا بر زشتی اعمال ، نومیدی گواه
دورم از حسن عمل چون رو سپیدی از گناه
...
1. گر مرد همتی ز مروت نشان مخواه
صد جا شهید شو ، دیت از دشمنان مخواه
...
1. بیا که با دلم آن میکند پریشانی
که غمزه تو نکردست با مسلمانی
...
1. زهی وفای تو همسایه پشیمانی
نگاه گرم تو تکلیف نامسلمانی
...
1. ای دل راهزن که از عرشم
بحضیض ثری فرستادی
...
1. ز خود گر، دیده بر بندی برآنم کام جان بینی
همان کز اشتیاق دیدنش زاری همان بینی
...
1. بخوان خود درآ تا قبله روحانیان بینی
بین در آینه تا آتش صد خانمان بینی
...
1. بود درکتم عدم بکر طبیعت را جای
که خرد بر سرش استاده همی گفت برآی
...