7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عرفی شیرازی / قصیده‌ها عرفی شیرازی

قصیده‌ها عرفی شیرازی

1 زهی لوای نبوت ز نسبتت منصور مزاج عشق زآمیزش دلت رنجور

2 بنور و سایه چو امر سکون و سیر کنی زمانه فاصله یابد میان سایه و نور

3 بباغ طبع تو بر اوج استفاده فیض همای عقل طلبکار سایه عصفور

4 هدایت تو نماید بچشم صورت بین هرآنچه در حرم ایزدی بود مستور

1 جهان بگشتم و دردا بهیچ شهر و دیار نیافتم که فروشند بخت در بازار

2 کفن بیاور و تابوت و جامه نیلی کن که روزگار طبیب است و عافیت بیمار

3 مرا زمانه طناز دست بسته و تیغ زند بفرقم و گوید که هان سری میخار

4 زمانه مرد مصاف است و من ز ساده دلی کنم بجوشن تدبیر و هم دفع مضار

1 آمد آشفته بخوابم شبی آن مایه ناز بروش مهر فزاو بنگه صبر گداز

2 وه چه شب، سرمه آهوی غزالان ختن وه چه شب ، وسمه ابروی عروسان طراز

3 خواب نی زاویه داد در او والی حسن خواب نی آینه صورت او معنی ناز

4 چه پریچهره نگاری که ندارد مثلش در پس پرده فطرت فلک لعبت باز

1 دل من باغبان عشق و حیرانی گلستانش ازل دروازه باغ و ابد حد خیابانش

2 چنان باغی کزو گلچین نیارد گل برون بردن نه آن باغی که یابد خارچین از بیم دورانش

3 گلی کز خرمی وی را بخنداند چو فروردین نه آن گل کزو داع شاخ گریاند زمستانش

4 گلی زین باغ گر چینی بیاور دستی از بینش که نقش لوح محفوظ است بر اوراق اغصانش

1 صاحبا عید بر تو میمون باد عید نیز از رخت همایون باد

2 هر متاعی که ملک تهنیت است نزد روز و شب تو مرهون باد

3 آستانت پناه دورانست آستینت، کلاه گردون باد

4 امتناع حصول شوکت تو نشتر سینه فریدون باد

1 منم که شیشه ام از لوح مدعا بیرنگ نه تشنگی کش آبم، نه آرزوچش رنگ

2 بزیر سایه طوبی غنوده ام یعنی نه در عنان شتابم، نه در رکاب درنگ

3 بچار بالش تسلیم تکیه کرده مدام تبسم نه بصلح و حکایتم نه بجنگ

4 صنم بجیب نه تا خیزم از در اسلام ردا بدوش نه تا بگذرم بشهر فرنگ

1 صبحدم کز دریچه ادراک نگرستم بساحت افلاک

2 شاهد طبع خویشتن دیدم رسته از قید آب و آتش و خاک

3 بند برقع گشاده و سرمست نیم پوشیده حله دیباک

4 گاه اندیشمند و حیران وش گه عبارت نورد و زمزمه ناک

1 عشق کو، تا خرد بر اندازد عود شوقی بمجمر اندازد

2 درد را در دلم بپالاید عافیت را ببستر اندازد

3 مرغ جان را ؛ برد، بباغ گلی که اگر پر زند پراندازد

4 صید دل را کشد ببند کسی که اگر سر کشد؛ سر اندازد

1 زآسمان و زمین مژده ناگهان آمد که آفتاب زمین ماه آسمان آمد

2 لوای فوج حکومت بقبله گاه رسید همای اوج سعادت بآشیان آمد

3 دوجنبش است که از غایت جلالت قدر لباب جمله تواریخ درجهان آمد

4 نخست هجرت سلطان دین که از کعبه سوی مدینه بتکمیل انس و جان آمد

1 سپیده دم که زدم آستین بشمع شعور شنیدم آیت «لاتقنطوا» زعالم نور

2 بدل ز شاهد بزم ازل ندا آمد که ای تمام وفا از رضای ما بس دور

3 زهی اطاعت حسن ادب خهی طاعت که با اجازت ما یی زوصل ما مهجور

4 زیاده زین نه حلالست دوری از برما اگر بحوصله نازی درآ، بیزم حضور

آثار عرفی شیرازی

7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.