7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عرفی شیرازی / قصیده‌ها عرفی شیرازی

قصیده‌ها عرفی شیرازی

1 صاحبا عید بر تو میمون باد عید نیز از رخت همایون باد

2 هر متاعی که ملک تهنیت است نزد روز و شب تو مرهون باد

3 آستانت پناه دورانست آستینت، کلاه گردون باد

4 امتناع حصول شوکت تو نشتر سینه فریدون باد

1 هر سوخته جانی که بکشمیر درآید گر مرغ کباب است که با بال پر آید

2 بنگر که زفیضش بشود گوهر یکتا جاییکه خزف گر رود آنجا گهر آید

3 وآنگه بچنین فصل که در ساحت گلزار از لطف هوا چاشت نسیم سحر آید

4 از بلبل خاموش دل باغ گرفته است او را چه گنه محمل گل دیر ترآمد

1 سری در عهد ما سامان ندارد کسی کو آب دارد نان ندارد

2 منادی میزند در شش جهت بانگ که درد مفلسی درمان ندارد

3 بشیرینی سخاوت جان بود لیک کسی کو زر ندارد جان ندارد

4 چنان عام است بی آبی در این عهد که بهرام آب در پیکان ندارد

1 داورا! سال نوت محفل طراز سور باد تهنیت گویان عامت قیصر و فغفور باد

2 تا ازل سال کهن برگشته بهر تهنیت جملگی در ساحت سال نوت محصور باد

3 از در دروازه نوروز تا میدان عید هم چنین آرایش بازار عمرت سور باد

4 میرابوالفتح آفتاب اوج عزت نام توست این مبارک نام یارب تا ابد مذکور باد

1 جهان بگشتم و دردا بهیچ شهر و دیار نیافتم که فروشند بخت در بازار

2 کفن بیاور و تابوت و جامه نیلی کن که روزگار طبیب است و عافیت بیمار

3 مرا زمانه طناز دست بسته و تیغ زند بفرقم و گوید که هان سری میخار

4 زمانه مرد مصاف است و من ز ساده دلی کنم بجوشن تدبیر و هم دفع مضار

1 سپیده دم که زدم آستین بشمع شعور شنیدم آیت «لاتقنطوا» زعالم نور

2 بدل ز شاهد بزم ازل ندا آمد که ای تمام وفا از رضای ما بس دور

3 زهی اطاعت حسن ادب خهی طاعت که با اجازت ما یی زوصل ما مهجور

4 زیاده زین نه حلالست دوری از برما اگر بحوصله نازی درآ، بیزم حضور

1 زهی لوای نبوت ز نسبتت منصور مزاج عشق زآمیزش دلت رنجور

2 بنور و سایه چو امر سکون و سیر کنی زمانه فاصله یابد میان سایه و نور

3 بباغ طبع تو بر اوج استفاده فیض همای عقل طلبکار سایه عصفور

4 هدایت تو نماید بچشم صورت بین هرآنچه در حرم ایزدی بود مستور

1 تابازم از وصال جدا کرد روزگار با روزگار شوق چها کرد روزگار

2 آن دست را که بر نفکندی حجاب وصل بند قبای هجر گشا کرد روزگار

3 آن جنس های فتنه که در شهر غم خرید قحط متاع بود ، عطا کرد روزگار

4 آن چشمه های زهر که در باغ فتنه بود درکار بیخ مهر گیا کرد روزگار

1 آمد آشفته بخوابم شبی آن مایه ناز بروش مهر فزاو بنگه صبر گداز

2 وه چه شب، سرمه آهوی غزالان ختن وه چه شب ، وسمه ابروی عروسان طراز

3 خواب نی زاویه داد در او والی حسن خواب نی آینه صورت او معنی ناز

4 چه پریچهره نگاری که ندارد مثلش در پس پرده فطرت فلک لعبت باز

1 کجا بحسن بود با تو همعنان نرگس تو چشم عالمی و چشم بوستان نرگس

2 بعشوه باج گرفتی زبوستان افروز اگر چو چشم تو بودی کرشمه دان نرگس

3 فتاد چشم تو بیمار و ترک عشوه گرفت زپشت پای بر آرد سراین زمان نرگس

4 خمار مستی خود را بغمزه تو فروخت دگر نماند متاعیش در دکان نرگس

آثار عرفی شیرازی

7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.