1 از مشک حصار گل خود روی که دید بر گل خطی ز مشک خوشبوی که دید
2 گل روی بتی با دل چون روی که دید بر پشت زمین نیز چنین روی که دید
1 بت گونه از آن بت حصاری گیرد شب گونه از آن زلف بخاری گیرد
2 آن دل که بسش عزیز میداشتمی کی دانستم ز من بخواری گیرد
1 چون نار رخی ز نور پر مایه که دید؟ گسترده به روز بر، ز شب سایه که دید؟
2 بر توبه از گناه پیرایه که دید؟ ایمان و نفاق هر دو همسایه که دید؟
1 رخسار ترا لاله و گل بار که داد وان سنبل نو رسته بگلنار که داد
2 و انروز بدست آن شب تار که داد وان یار سزا را بسزاوار که داد
1 چون باد بر آن زلف عبیری گیرد آفاق دم عود قمیری گیرد
2 گل با رخ او به رنگ، سیری گیرد بددل به امید او دلیری گیرد
1 تا در دو جهان قضای معبود بود تا خلق جهان و چرخ موجود بود
2 گر ملک بود بدست محمود بود ور سعد بود بدست مسعود بود
1 شاه حبش است زلفت ای بدر منیر از عنبر تاج دارد از لاله سریر
2 تو شسته همی کنی گل سرخ بقیر من شسته همی کنم بخوناب زریر
1 ای سرو روان و بارِ آن سرو، قمر سروت قد و سیمین بر و چهره چو قمر
2 ماهی تو؛ اگر بخنددی ماه از ابر سروی تو؛ اگر ببنددی سرو، کمر
1 سیمین بر تو سنگ بپوشد بسمور زلفت بشبه همی کند نقش بلور
2 ای با لب طوطیان و با کشی گور حسن تو همی مرده بر آرد از گور
1 آمد برِ من. که؟ یار. کی؟ وقت سحر ترسنده. ز که؟ ز خصم. خصمش که؟ پدر
2 دادمش دو بوسه. بر کجا؟ بر لب بر لب بد؟ نه. چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو شکر