جام از لب تو گونۀ مرجان از عنصری بلخی رباعی 13
1. جام از لب تو گونۀ مرجان گیرد
وز جعد تو باد بوی ریحان گیرد
...
1. جام از لب تو گونۀ مرجان گیرد
وز جعد تو باد بوی ریحان گیرد
...
1. زلف تو کمندیست همه حلقه و بند
خالی نبود ز حلقه و بند کمند
...
1. تا نسرائی سخن دهانت نبود
تا نگشائی کمر میانت نبود
...
1. آن لب نمزم گرچه مرا آن سازد
زیرا که شکر چون بمزی بگدازد
...
1. گفتم چشمم ز بس کزو خون آید
از لاله برنگ و سرخی افزون آید
...
1. از بوسه تو مرده با روان تانی کرد
وز چهره دل پیر جوان تانی کرد
...
1. ای ماه سخنگوی من ای حور نژاد
از حسن بزرگ ، کودک خرد نزاد
...
1. حورات نخوانم که تو را عار بود
حورا برِ تو نگار دیوار بود
...
1. از مشک حصار گل خود روی که دید
بر گل خطی ز مشک خوشبوی که دید
...
1. بت گونه از آن بت حصاری گیرد
شب گونه از آن زلف بخاری گیرد
...
1. چون نار رخی ز نور پر مایه که دید؟
گسترده به روز بر، ز شب سایه که دید؟
...
1. رخسار ترا لاله و گل بار که داد
وان سنبل نو رسته بگلنار که داد
...