در بیان مرخص نمودن جناب علی اکبر سلام اللّه علیه را، و امر به تمکین و تسلیم فرمودن، گوید: ,
2 خوش نباشد از تو شمشیر آختن بلکه خوش باشد سپر انداختن
3 مهر پیش آور، رها کن قهر را طاقت قهر تو نبود دهر را
4 بر فنایش گر بیفشاری قدم از وجودش اندر آری در عدم
در بیان اینکه چون تمیز خاصیت شراب، سر از گریبان خاطر جمشید بر زد و خیال تدارک عشرت، از منبت ضمیرش سر زد نخستین جامی تعبیه ساخت و خطوط هفتگانهی آن را با اسامی هفت گانه پرداخت و ساقی دانایی اختیار نموده و بنای سقایت او را، قانونی نهاد، منوط بر حکمت و بآن قانون رسم سرخوشی ووضع میکشی را دایر و سایر میداشت: ,
2 مستی دهد زیارت خاک جم ای عجب گویی هنوز، زیر لحد جام میکشد
و اشاره به حدیث ان لله تعالی شراباً لاولیائه؛ اذاشربوا طربوا و اذاطربواطلبوا و اذا طلبوا وجدواواذا وجدواطابواواذاطابوا ذابوا و اذا اذابوا خلصوا و اذا خلصوا و صلوا و اذا و صلوا اتصلوا و اذا اتصلوا فلا فرق بینهم و بین حبیبهم و راجع بشرح احوال حضرت علی اکبر و مراجعت آنجناب بخدمت باب بر سبیل تمثیل گوید: ,
4 وقتی از دانندهیی کردم سؤال که مرا آگه کن ای دانای حال
در بیان مهیا شدن آن میدان، مردی را چابک سوار و پای در رکاب آوردن آن سید بزرگوار و مکالمات با ذوالجنان و ذوالفقار بر مشرب صافی مذاقان گوید: ,
2 دیگرم شوری به آب و گل رسید وقت میدان داری این دل رسید
3 موقع پادر رکاب آوردنست اسب عشرت را سواری کردنست
4 تنگ شد دل، ساقی از روی صواب زین می عشرت مرا پر کن رکاب
در بیان عنان گیری خاتون سراپردهی عظمت و کبریایی حضرت زینب خاتون، سلام اللّه علیها، که آن یکه تاز میدان هویت را، خاتمهی متعلقات بود و شرذمهیی از مراتب و مقامات آن ناموس ربانی و عصمت یزدانی که در عالم تحمل بار محنت، کامل بود و ودیعت مطلقه را واسطه و حامل، بر مذاق عارفان گوید: ,
2 خواهرش بر سینه و بر سرزنان رفت تا گیرد برادر را عنان
3 سیل اشکش بست بر شه، راه را دود آهش کرد حیران، شاه را
4 در قفای شاه رفتی هر زمان بانگ مهلا مهلنش بر آسمان
در بیان تعرض آن شهسوار میدان حقیقت از جهان تجرد بعالم تقید و توجه و تفقد به خواهر خود بر مذاق عارفان گوید: ,
2 پس زجان بر خواهر استقبال کرد تا رخش بوسد، الف را دال کرد
3 همچو جان خود در آغوشش کشید این سخن آهسته بر گوشش کشید:
4 کای عنان گیر من آیا زینبی؟ یا که آه دردمندان در شبی؟
در بیان استفتاح آن سید عالی مقدار از توجهات باطن آن سید بزرگوار و بیتابی از تجلیات معنوی آن حضرت وغش کردن بر مذاق اهل توحید گوید: ,
2 خودنمایی کن که طاقت طاق شد جان، تجلی تو را مشتاق شد
3 حالتی زین به، برای سیر نیست خودنمایی کن در اینجا غیر نست
4 شرحی ای صدر جهان این سینه را عکسی ای دارای حسن، آیینه را
در بیان تجلی کردن جمال بیمثال حسینی از روی معنی در آینهٔ وجود زینب خاتون سلام اللّه علیه و علیها از راه شهود به طور اجمال گوید: ,
2 قابل اسرار دید آن سینه را مستعد جلوه، آن آیینه را
3 ملک هستی منهدم یکباره کرد پردهی پندار او را پاره کرد
4 معنی اندر لوح صورت، نقش بست آنچه از جان خاست اندر دل نشست
در بیان توصیهی آن مقتدای انام و سید و سرور خاص و عام، خواهر خود را از تیمار بیمار خود، اعنی گرامی فرزند و والاامام السید السجاد، زین العابدین(ع) و تفویض بعضی ودایع که بآن حضرت برساند: ,
2 باز دل را نوبت بیماری ست ای پرستاران زمان یاریست
3 جستجویی از گرفتاران کنید پرسشی از حال بیماران کنید
4 «عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل
در بیان تجلی آن ولی اکبر به قابلیت و استعداد فرزند دلبند خود علی اصغر و با دست مبارکش به میدان بردن و بدرجهی رفیعهی شهادت رسانیدن و مختصری از مراتب و شئونات آن امام زادهی بزرگوار علیه السلام: ,
2 بازم اندر مهد دل طفل جنون دست از قنداقه میآرد برون
3 مادر طبع مرا از روی ذوق خوش درآرد شیر، در پستان شوق
4 جمله اطفال قلوب از انبساط وقت شد کآیند بیرون از قماط
در بیان وارد شدن آن سر حلقهی مستان و مقتدای حق پرستان از راه مجاهده بعالم مشاهده و از دروازهی فناء فی الله در شهرستان بقاء بالله بمصداق: العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة، و شرح شرفیابی زعفرجنی به قصد یاری و عزم جانسپاری، خدمت آن بزرگوار و با حالت محرومی مراجعت کردن: ,
2 ساقی ای قربان چشم مست تو چند چشم میکشان بر دست تو؟
3 درفکن ز آن آب عشرت را به جام بیش ازین مپسند ما را تشنه کام
4 تا کی آخر راز مادر پرده، در؟ ساغری ده ز آن شراب پرده در