عمان سامانی

صفحه 2 از 5
5 اثر از گنجینة الاسرار عمان سامانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گنجینة الاسرار عمان سامانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / عمان سامانی / گنجینة الاسرار

گنجینة الاسرار عمان سامانی

در بیان اینکه از هر کس مقتضیات طینت بظهور آید و بازگشت هرشیء باصل خودست و این سعادت و آن شقاوت را ظاهر الصلاح بودن باخراج از قانون فلاح شرط نیست. بلکه جنسیت و سنخیت مرادست و همانست که سعید را باوج علیین کشاند الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و شقی را در حضیض سجین نشاند و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. لهذا با اینهمه احتجاج از روی لجاج روی از حق برتافتند: ,

2 چون چشم خدای بین نداری، باری خورشید پرست شو نه گوساله پرست!

و بهوای جام شقاوت که کفر مطلق‌ست آمدند و دم از مخالفت ولی کامل که پنجه در پنجه حق ست زدند. ,

4 پس برآمد جام بر کف دست غیب سر برآوردند مشتاقان ز جیب

در استشفای عارفانه در طریق اهل وجد گوید. ,

2 ساقیا جام دگر لبریز کن آتش ما را ز آبی، تیز کن

3 تا خرد، ثابت بود بر جای خویش مدعا را پرده می‌گیرد به پیش

4 سرخوشم کن ز آن به جان پرورده‌ها تا تو هم را بسوزم، پرده‌ها

در بیان اینکه میکشان ساغر سعادت و سرخوشان بادۀ شقاوت بر مقتضای وقت؛ هر یک در محل خود اظهار مستی و ابراز حق پرستی و خود پرستی نمودند و با آن محک خلوص و قلبیت خود را آزمودند نعم ماقال: ,

2 مرا حرام که خواند؟ که وقت خوردن من حلال زاده برون آید از نتایج حرام!

و در اینجا مرتبتاً اشارتی و مختصر استعارتی میرود: ,

4 اول آدم ساز مستی؛ ساز کرد بیخودی در بزم خلد آغاز کرد

در معارضه‌ی با دل و استغراق در مراتب آن ولی کامل زبدة السعداء و سید الشهداء و تجاهل عارفانه: ,

2 باز بینم رازی اندر پرده‌یی هست دل را گوئیا؛ گم کرده‌یی

3 هر زمان از یک گریبان سر زند گه برین در، گاه بر آن در زند

4 کیست این مطلوب، کش دل در طلب نامش از غیرت نمی‌اید بلب؛

در انتقال از عالم وجد و شوق دورجوع به مطلب بر مشرب اهل ذوق گوید ,

2 باز آن گوینده گفتن ساز کرد وز زبان من حدیث آغاز کرد

3 هل زمانی تا شوم دمساز خویش بشنوم با گوش خویش آواز خویش

4 تا ببینم اینکه گوید راز، کیست؟ از زبان من سخن پرداز کیست؟

رجوع به مطلب و بیان حال آن طالب و مطلوب حضرت رب اعنی شیرازه‌ی دفتر توحید و دروازه‌ی کشور تجرید و تفرید سراندازان را رئیس و سالار، پاکبازان را انیس و غمخوار، سید جن و بشر، سر حلقه‌ی اولیائی حشر: مولی الموالی سیدالکونین ابی عبدالله الحسین صلوات اللّه علیه و اصحابه و ورود آن حضرت به صحرای کربلا و هجوم و ازدحام کرب وبلا: ,

2 گوید او چون باده خواران الست هر یک اندر وقت خود گشتند مست

3 ز انبیا و اولیا، از خاص و عام عهد هر یک شد به عهد خود تمام

4 نوبت ساقی سرمستان رسید آنکه بدپا تا بسرمست، آن رسید

در بیان تعرض آن شمع انجمن حقیقت از پروانگان هوسناک و تجاهل آن گل گلشن معرفت از بلبلان مشوش ادراک، خانۀ حقیقت را از اغیار مجازی، خالی ساختن، و بوستان معرفت را از خس و خاشاک ناقابلان پرداختن، و مستمعان بلا را صلادادن و دراز صندوق حقیقت گشادن و شرذمه‌یی از قابلیت اهل و لاوصاحبان مراتب «قالوا بلی، الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع)» که در سلک «وعلی الارواح اللتی حلت بفنائک» منسلک آمدند: ,

2 هرکه بیرونی بد از مجلس گریخت رشته‌ی الفت ز همراهان گسیخت

3 دور شد از شکرستانش مگس وز گلستان مرادش، خار و خس

4 خلوت از اغیار شد پرداخته وز رقیبان، خانه خالی ساخته

در بیان عارف شدن به مراتب جانبازان راه حقیقت از در ارادت به شیخ طریقت از ر اه مراقبه گوید: ,

2 باز هستی، طاقتم را طاق کرد دفتر صبر مرا؛ اوراق کرد

3 یادم آمد؛ خلوتی خالی ز غیر پیری اندر صدر آن، یادش بخیر

4 خم صفت، صافی دل و روشن ضمیر خضروش، گمگشتگان را دستگیر

در مراتب وجد عارفانه و شور عاشقانه و اشاره به حال خود در انتساب سلوک به حضرت پیرو مرشد صافی ضمیر خود کثر اللّه افاضاته گوید: ,

2 باز وقت آمد که مستی سرکنم وز هیاهو گوش گردون، کر کنم

3 از در مجلس در آیم، سرگران بر زمین، افتان و بر بالا، پران

4 گاه رقصان در میان؛ گه در کنار جام می دستی و دستی زلف یار

در بیان توصیه‌ی آن سرحلقه‌ی اهل نیاز، به کتمان سرونهفتن راز. ,

2 سری اندر گوش هر یک، باز گفت باز گفت این راز را باید نهفت

3 با مخالف، پرده دیگرگون زنید با منافق، نعل را وارون زنید

4 خوش ببینید از یسار و از یمین ز آنکه دزدانند، ما را در کمین

عمان سامانی

5 اثر از گنجینة الاسرار عمان سامانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گنجینة الاسرار عمان سامانی شعر مورد نظر پیدا کنید.