نمازِ شام رسید از حکیم نزاری قهستانی غزل 1168
1. نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی
بساز چنگ و بزن پرده ی نهاوندی
...
1. نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی
بساز چنگ و بزن پرده ی نهاوندی
...
1. رسید جان به دهانم ز آرزومندی
مقام مرحمت است این نه موضعِ تندی
...
1. رسید جان به لبم از بس آرزومندی
هنوز وقت نیامد که باز پیوندی
...
1. گسستهای و نخواهی که باز پیوندی
توقّع است که رحمت کنی و نپسندی
...
1. مرحبا مرحبا کجا بودی
دیر شد تا جمال ننمودی
...
1. درآ اهلا و سهلا مرحبا کویی کجا بودی
نگویی تا چرا چندین ز مشتاقان جدا بودی
...
1. اگر زمام ارادت به دست ما بودی
وجود معتکف حضرت شما بودی
...
1. دریغا گر شبی روزی تو را پروای ما بودی
وگر خود یک زمان بودی گدایی پادشا بودی
...
1. اگر هیچ آن پری رخ را دمی پروای ما بودی
سر گردون گردن کش به زیر پای ما بودی
...
1. گر آتشی چو من در میان جان بودی
ز اندرون تو وقتی برآمدی دودی
...
1. مرا گر همّتی مردانه بودی
خلاصم از دلِ دیوانه بودی
...
1. یاد باد آن که مرا با تو قراری بودی
در میانِ من و تو واسطه یاری بودی
...