اگر خواهی که از حکیم نزاری قهستانی غزل 1133
1. اگر خواهی که خود را بازیابی
میان محرمان راز یابی
...
1. اگر خواهی که خود را بازیابی
میان محرمان راز یابی
...
1. شهره ی شهر شدم در غم شهرآشوبی
وز که در دوستیِ او نگرفتم کوبی
...
1. ما را ز دهانِ تو نباتی
یعنی که به بوسه ای براتی
...
1. هنوز امّید میدارم به عونالله ملاقاتی
سری بر قلّه ی کوهی و دستی بر مناجاتی
...
1. ز ما برشکستی و از ما بجستی
بر آنی که از زحمتِ ما برستی
...
1. گر به مستی زدم اندر سر زلفت دستی
این همه خرده نگیرند بتا بر مستی
...
1. یک جام به من ده و برستی
از علتِ خویشتنپرستی
...
1. گر مستی و گر هواپرستی
از ما بگذر چنان که هستی
...
1. چه شب بود آن که از ما برشکستی
کزان شب باز در در وصل بستی
...
1. گر تو را با ما نه یاری با تو ما را دوستی
دوستی بس معتبر اصلیست یارا دوستی
...
1. خلاف وفا نیست در دوستی
دلا در وفا کوش اگر دوستی
...