ای دل نمیگفتم از حکیم نزاری قهستانی غزل 990
1. ای دل نمیگفتم تورا با عشق خود بینی مکن
آنجا که باشد نیشکر دعویِ شیرینی مکن
...
1. ای دل نمیگفتم تورا با عشق خود بینی مکن
آنجا که باشد نیشکر دعویِ شیرینی مکن
...
1. ای عشق تو در جان من از بدو کُن
جانا چنین بیگانگی با ما مکن
...
1. ای دل حصارِ همّتِ مردان پناه کن
دنیا و دین به مرتبه تسلیمِ راه کن
...
1. گر هیچ میتوانی ما را حمایتی کن
پیوندِ جانِ خود را با ما عنایتی کن
...
1. با پای لطف نگارا به کوی ما گذری کن
به چشم رحم خدا را به سوی ما نظری کن
...
1. گر هیچ میتوانی ای دل گزارشی کن
با حامیِ عنایت ما را سپارشی کن
...
1. ای قامتِ تو قیامتِ من
قدِّ تو شکسته قامتِ من
...
1. آبِروی خود ببردم در میانِ انجمن
از چه از من راست بشنو از دلِ بیخویشتن
...
1. کُنج خراباتِ عشق، جای من و گنجِ من
خواه زمان بر زمین، خواه زمین بر زمن
...
1. هر شب از ایوان به کیوان بگذرد فریادِ من
هر زمان در موجِ خون افتد دلِ ناشادِ من
...
1. مرا جانانهای باید که باشد غم گسارِ من
میانِ نازکش باشد همه شب در کنارِ من
...
1. ای بخت اگر حامی شوی سعیی کنی در کار من
باشد که هم یاری کند روزی دلِ نایار من
...