ساخته عشق چیست از حکیم نزاری قهستانی غزل 954
1. ساخته عشق چیست فطرتِ دیوانگان
عاقله عقل چیست صحبتِ دیوانگان
...
مرا طاقت نمی‌باشد از حکیم نزاری قهستانی غزل 955
1. مرا طاقت نمی‌باشد جدایی کردن از جانان
به مزدِ جانِ خود بر من ببخشید ای مسلمانان
...
چه غم که نیست مرا از حکیم نزاری قهستانی غزل 956
1. چه غم که نیست مرا حاصل ای مسلمانان
ز چشمِ شوخ و دلِ غافل ای مسلمانان
...
بساز بر بط و برزن از حکیم نزاری قهستانی غزل 957
1. بساز بر بط و برزن رهِ قلندریان
قلندری چو بگفتی چه حاجت است بیان
...
کی تواند هرکس از حکیم نزاری قهستانی غزل 958
1. کی تواند هرکس از خود عاشقی بر ساختن
لافِ مُشتاقی زدن معشوق را نشناختن
...
چه می‌خواهی پیاپی از حکیم نزاری قهستانی غزل 959
1. چه می‌خواهی پیاپی عهد بستن
چو عادت کرده‌ای پیمان شکستن
...
چه بایدم دلِ شوریده از حکیم نزاری قهستانی غزل 960
1. چه بایدم دلِ شوریده درجهان بستن
که راست طاقتِ چندین به صبر بنشستن
...
یک تار موی از آن از حکیم نزاری قهستانی غزل 961
1. یک تار موی از آن سر زلفین پر فتن
ارزد هزار جان گرامی به نزد من
...
تنم جایی و دل جایی از حکیم نزاری قهستانی غزل 962
1. تنم جایی و دل جایی ندارم زَهرهٔ گفتن
دلم آن جا و تن زاین جا ندارد قوت رفتن
...
ای روح من در قلب از حکیم نزاری قهستانی غزل 963
1. ای روح من در قلب تو چون جان تو در جسم تن
این جا نداند هر کسی تا من تو ام یا خود تو من
...
ای آرزوی جانم از حکیم نزاری قهستانی غزل 964
1. ای آرزوی جانم در پای تو افتادن
جان بر تو فدا کردن سر پیش تو بنهادن
...
نمیتوان دل یاری از حکیم نزاری قهستانی غزل 965
1. نمیتوان دل یاری زخود بیازردن
نه نیز هم دل خود را ز غیر آزردن
...