دورم دریغ موسمِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 942
1. دورم دریغ موسمِ عشرت ز دوستان
نزدیک شد که باز شود تازه بوستان
...
آرزومندم به روی از حکیم نزاری قهستانی غزل 943
1. آرزومندم به روی دوستان
جان و دل دارم به سوی دوستان
...
ای باد صبا رَو از حکیم نزاری قهستانی غزل 944
1. ای باد صبا رَو ز سپاهان به قهستان
بگذر چو به قاین رسی از طرف گل¬ستان
...
بنفشه زار برآمد از حکیم نزاری قهستانی غزل 945
1. بنفشه زار برآمد ز طرفِ لاله¬ستان
درونِ خطّ سیه چشمه زلال است آن
...
ساقی فدای جان از حکیم نزاری قهستانی غزل 946
1. ساقی فدای جان تو بادا هزار جان
بر نیم جان تشنه ی ما زن بیار جان
...
باد بهار می وزد از حکیم نزاری قهستانی غزل 947
1. باد بهار می وزد از طرف نهارجان
ای که فدای آن چنان باد چنین هزار جان
...
بحر عشق است این از حکیم نزاری قهستانی غزل 948
1. بحر عشق است این و در وی موج بیم و جان
گرنداری ترک جان باری سر خود گیر هان
...
گر هیچ عشقت از از حکیم نزاری قهستانی غزل 949
1. گر هیچ عشقت از در ناگه در آید ای جان
وز من مرا به یک ره اندر باید ای جان
...
متنعمّان چه دانند از حکیم نزاری قهستانی غزل 950
1. متنعمّان چه دانند مشقت فقیران
که چگونه روز باشد شب حبس بر اسیران
...
از من ای باد سلامی از حکیم نزاری قهستانی غزل 951
1. از من ای باد سلامی به فلانی برسان
بوسه ای بر لبِ تنگ دهانی برسان
...
وه که جهان در گرفت از حکیم نزاری قهستانی غزل 952
1. وه که جهان در گرفت سوزِ دمِ عاشقان
کون و مکان درکشید موجِ غمِ عاشقان
...
ای که نبودی شبی از حکیم نزاری قهستانی غزل 953
1. ای که نبودی شبی مونسِ غم‌خوارگان
رحم کن آخر دمی بر دلِ بی‌چارگان
...