هلاک می شوم از از حکیم نزاری قهستانی غزل 883
1. هلاک می شوم از لعبت شکر دهنم
نکرده چشمه ی خضر لب تو تر دهنم
...
1. هلاک می شوم از لعبت شکر دهنم
نکرده چشمه ی خضر لب تو تر دهنم
...
1. یک ام شبی که به خلوت جمال دوست ببینم
به از ممالک روی زمین به زیر نگینم
...
1. اگر ز بخت مساعد شود که روی تو بینم
دگر ز کوی تو نبود سفر به هیچ زمینم
...
1. چه حالت است ندانم به خواب می بینم
که در کنار به شب آفتاب می بینم
...
1. منم آخر که چنین بی تو جهان می بینم
نه خیال است همانا که چنان می بینم
...
1. شد در سر کار تو هم دنیی و هم دینم
ناداده هنوز از لب یک شربت شیرینم
...
1. من اگر مست خرابم چه کنم مست توام
خطر از نیستیم نیست اگر هست توم
...
1. خراب کرده ی چشمان پر خمار توام
به هم برآمده از زلف تاب دار توام
...
1. من کی ام تا گویمت آنِ توام
کافر غیر ار مسلمان توام
...
1. اگر چه هیچ نی ام هر چه هستم آن توام
مرا مران که سگ بر آستان توام
...
1. دلبرا شیفته ی قامت و بالای توام
کشته ی غمزه ی مستانه ی شهلای توام
...
1. برون نمی رود از سر هوای روی توام
به روز و شب به دل و جان مقیم کوی توام
...