گر یک نفس از تو از حکیم نزاری قهستانی غزل 800
1. گر یک نفس از تو می شکیبم
از معتقدان مکن حسیبم
1. گر یک نفس از تو می شکیبم
از معتقدان مکن حسیبم
1. کوزه بر دوشِ راهب دیرم
حلقه در گوش ساجد لاتم
1. چو بر یادِ لبش در مسکراتم
خضر بر چشمۀ آبِ حیاتم
1. دردا کز اشتیاقِ تو جانا بسوختم
در آتشِ فراق سراپا بسوختم
1. نمی شود به حیل با تو در کمر دستم
مگر که چون کمرت پر شود به زر دستم
1. یک امشبی که به خدمت به باده بنشستم
مکن به بی ادبی سرزنش که بس مستم
1. بیار باده به من ده که توبه بشکستم
اگرچه من ز الستِ ازل چنین مستم
1. آوازه در افتاد که من توبه شکستم
نه نه نه چنان است که من توبه پرستم
1. دردمندم وز وصالِ یار درمان نیستم
هیچ دردی صعب تر از دردِ هجران نیستم
1. ازین ورطه بیرون شوی نیستم
غمِ دنیی و دین جوی نیستم
1. دوش بس خوش روزگاری داشتم
تا سحر در بر نگاری داشتم