مرو درو که محیطی از حکیم نزاری قهستانی غزل 382
1. مرو درو که محیطی ست عشق پر تمساح
فرو نشین چو نزاری به عزلت ای سبّاح
1. مرو درو که محیطی ست عشق پر تمساح
فرو نشین چو نزاری به عزلت ای سبّاح
1. خواص باد بهشت است در نسیم ریاح
همین که بانگ برآید بخواه کاسه ی راح
1. ترا که صحبت اهل دلی نکرده فتوح
بقای خضر چه دانی چه بود و کشتی نوح
1. پیغام دوست راحت جان است و راح روح
هان تا طرب کنیم به شکرانه ی فتوح
1. ساقی ز بامداد بیاور غذای روح
ماییم و هر دو عالم و توزیع یک صبوح
1. مرده گر زنده شد از معجز انفاس مسیح
خم می دارد بر معجزه ی او ترجیح
1. خوش است مجلس اخلاص امّتان مسیح
شراب های مصفّا زساقیان ملیح
1. کس نداند که مرا با که سر وکار افتاد
گر چه در عشق چنین واقعه بسیار افتاد
1. چه شور از آن لب شیرین که در جهان افتاد
ز قامتت چه قیامت که در زمان افتاد
1. دوش مرا صبحدم آمد و آواز داد
گفت که خواهد تو را راه به من باز داد
1. قد قامت الصّلات برآمد ز بامداد
برخیز ساقیا بستان از مدام داد
1. مصحف به فال باز گرفتم ز بامداد
برفور السلام علیکم جواب داد