رجب آمد سه ماه از حکیم نزاری قهستانی غزل 334
1. رجب آمد سه ماه باید داشت
شرط طاعت نگاه باید داشت
1. رجب آمد سه ماه باید داشت
شرط طاعت نگاه باید داشت
1. مرا ز دوست به زنجیر باز نتوان داشت
به دفع وعده و تاخیر باز نتوان داشت
1. رمضان سلّمه الله به سلامت بگذشت
می بیارید که طوفان ملامت بگذشت
1. دریغ عمر که بی روی دوستان بگذشت
چو باد صبح که بر طرف بوستان بگذشت
1. چه فتنه بود که در عید گه جنان بگذشت
سواره بر من مسکین ناتوان بگذشت
1. جانا بیا که مدت هجران ز حد گذشت
تشویش روزگار پریشان ز حد گذشت
1. بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت
با دوستان همدم و یاران خوش جهشت
1. هزار یادِ بر و گردن و بناگوشت
هزار یاد سر و دست و بازو و دوشت
1. دوش با جمعی حواری باده خوردم در بهشت
مجلسی دیدم همه عیسی دم و مریم جهشت
1. اگر فراق نباشد چه دوزخ و چه بهشت
چو اصل صورت معنی بود چه خوب و چه زشت
1. هر که با دوست آشنایی یافت
ز آفت خویشتن رهایی یافت
1. آوخ آوخ که جگرگوشه دگر بار برفت
دل به جان آمد از آن روز که دلدار برفت