گوش بر آواز و چشمم از حکیم نزاری قهستانی غزل 227
1. گوش بر آواز و چشمم بر درست
شور از آن شیرینزبانم در سرست
1. گوش بر آواز و چشمم بر درست
شور از آن شیرینزبانم در سرست
1. آن را که در فراق صبوری میسرست
عشقش همیشه بر هوس دل مقدر است
1. چه عیشها دگر اصحاب را کزین سفرست
مگر مرا که وجود از حیات بیخبر است
1. گرچه در روح صبا مطلق حیاتی دیگرست
در عرقچین نگارم رایحاتی دیگرست
1. بر جمال دوست ما را وجد و حالی دیگرست
عاشقان را چشم باطن بر جمالی دیگرست
1. مرا عشق جانانهای دیگرست
مپندار بیگانهای دیگرست
1. نور رخ تو صافتر از چشمهٔ خورست
خاک در تو پاکتر از حوض کوثر است
1. یار ما را همچو روح الله دمی جانپرورست
گرد بر گرد لبش چون چشمهٔ خضر اخضر است
1. هر دل که ز مهر غرق نورست
با دوست همیشه در حضورست
1. مرا از روی خوبان ناگزیرست
نظر بر شاهدان چشمم منیرست
1. به دیدار توام چندان نیازست
که شرحش چون شبِ هجران درازست
1. در کویِ خرابات کسی را که نیازست
هشیاری و مستیش همه عین نمازست