نوشته یافتم از حکیم نزاری قهستانی غزل 1370
1. نوشته یافتم رمزی به خطِّ خوب بر جایی
که صاحبدیده را خاطر فرو ناید به هر جایی
...
1. نوشته یافتم رمزی به خطِّ خوب بر جایی
که صاحبدیده را خاطر فرو ناید به هر جایی
...
1. خاطرم باز به جایی شد و مشکل جایی
چون کنم شخص به جایی دگر و دل جایی
...
1. محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
...
1. صبا گر توانی گذر کن به جایی
سلامی به شاهی رسان از گدایی
...
1. فراق اگر چه مرا میکشد به دردِ جدایی
خیالِ دوست تو باری درین میانه کجایی
...
1. شبِ وصال نبردم گمانِ روز جدایی
هلاک میشوم ای چشمه ی حیات کجایی
...
1. در سر از وصلِ تو هر طایفه را سودایی
در جهان از تو به هر گوشه دگر غوغایی
...
1. ما از غم تو شدیم سودایی
ای دوست چرا دمی نمیآیی
...
1. برفت و برد دل و دینم آن بخارایی
به خیره چون کنم آوخ دریغ برنایی
...
1. گر امشب هم چو دوش از در درآیی
چو روح الله به لب معجز نمایی
...
1. بر امیدِ تو که روزی به سرم بازآیی
منم و دردِ دل و کنج غم و تنهایی
...
1. هنوزم می دهد زحمت میان سرو بالایی
هنوزم می شود رغبت کنار سیم سیمایی
...