گر ز دردِ دلِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 1323
1. گر ز دردِ دلِ من یک ورقی برخوانی
صورتِ حالِ من آن گه به حقیقت دانی
...
اگر ز قصه ی ما از حکیم نزاری قهستانی غزل 1324
1. اگر ز قصه ی ما یک ورق فرو خوانی
عجب ز صورتِ احوالِ ما فرو مانی
...
دوزخِ دنیاست از حکیم نزاری قهستانی غزل 1325
1. دوزخِ دنیاست تاویلِ فراقِ آن جهانی
با تو بر گفتیم یارا تا بدانی گر ندانی
...
باز آمده‌ام از حکیم نزاری قهستانی غزل 1326
1. باز آمده‌ام تشنه لبی خشک دهانی
آشفته سری در هوسِ پسته دهانی
...
با تو رازی‌ست از حکیم نزاری قهستانی غزل 1327
1. با تو رازی‌ست مرا از دگران پنهانی
عاشقِ زار توام ماه‌رخا تا دانی
...
مست و شوریده از حکیم نزاری قهستانی غزل 1328
1. مست و شوریده چنانم که ز بی خویشتنی
من توام هیچ نمی‌دانم اگر خود تو منی
...
باور نمی‌کنم از حکیم نزاری قهستانی غزل 1329
1. باور نمی‌کنم که تو پیمان بنشکنی
زیرا که التفات به یاران نمی‌کنی
...
می‌بری از منِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 1330
1. می‌بری از منِ مسکین دل و بر می‌شکنی
بس تو خود هیچ سخن نیست که در خونِ منی
...
به یک غمزه شهری از حکیم نزاری قهستانی غزل 1331
1. به یک غمزه شهری پریشان کنی
به عمدا گذر گر بر ایشان کنی
...
شنیده ام که تو از حکیم نزاری قهستانی غزل 1332
1. شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی
من اعتماد ندارم که عهد می شکنی
...
به بوسه ای چه از حکیم نزاری قهستانی غزل 1333
1. به بوسه ای چه شود گر مضایقت نکنی
چو گویمت که بده قصد دادنت نکنی
...
به دل زمن بحلی از حکیم نزاری قهستانی غزل 1334
1. به دل زمن بحلی گر به جان طمع نکنی
ولی اگر تو توی جان و دل ز بُن بکنی
...