هر که را دادند از حکیم نزاری قهستانی غزل 1299
1. هر که را دادند از آن خمخانه می
دستِ هشیاری بشوی از کارِ وی
...
1. هر که را دادند از آن خمخانه می
دستِ هشیاری بشوی از کارِ وی
...
1. مهر ماه آمد بیار ای ماهِ مهرافزای می
از رگِ جانِ صراحی هر زمان بگشای می
...
1. گر به من می آورد باد از عرق چینش نسیمی
نیم جانی دارم ایثارش کنم زان هم به نیمی
...
1. ساقیا می بیار حالی می
که ندارم سرِ کجا که و کی
...
1. می بیار ای غلام حالی می
دفع سرما نمیکنی هی هی
...
1. الله الله بده بده می می
هیچ غفلت مکن مکن هی هی
...
1. بماناد آن برو بالا که رشکِ سروِ بستانی
چه رشکِ سرو بستان غیرتِ خورشید تابانی
...
1. مرا با تو ای یار سریست جانی
نداند کسِ دیگر الا تو دانی
...
1. وقت نثار کردن ماییم و نیم جانی
نقدی چنین چه ارزد در حضرتِ چنانی
...
1. دلا گر قدرِ این دولت بدانی
دو دولت را دگر دولت نخوانی
...
1. مرا چه واقعه افتاد گر نمیدانی
برو بخوان زِ مقاماتِ پیر صنعانی
...
1. اگرت معیشتی هست و کفافِ کامرانی
به مرادِ خویش برخور ز درختِ زندگانی
...