1 من که درین دایره دهربند چون گره نقطه شدم شهربند
2 دسترس پای گشائیم نیست سایه ولی فر همائیم نیست
3 پای فرو رفته بدین خاک در با فلکم دست به فتراک در
4 فرق به زیر قدم انداختم وز سر زانو قدمی ساختم
1 ای تن تو پاکتر از جان پاک روح تو پرورده روحی فداک
2 نقطه گه خانه رحمت توئی خانه بر نقطه زحمت توئی
3 راهروان عربی را تو ماه یاوگیان عجمی را تو راه
4 ره به تو یابند و تو ره ده نهای مهتر ده خود تو و در ده نهای
1 جنبش اول که قلم برگرفت حرف نخستین ز سخن درگرفت
2 پرده خلوت چو برانداختند جلوت اول به سخن ساختند
3 تا سخن آوازه دل در نداد جان تن آزاده به گل در نداد
4 چون قلم آمد شدن آغاز کرد چشم جهان را به سخن باز کرد
1 ای شرف گوهر آدم به تو روشنی دیده عالم به تو
2 چرخ که یک پشت ظفر ساز تست نه شکم آبستن یک راز تست
3 گوش دو ماهی زبر و زیر تو شد صدف گوهر شمشیر تو
4 مه که به شب تیغ درانداختست با سر تیغت سپر انداختست
1 تخته اول که الف نقش بست بر در محجوبه احمد نشست
2 حلقه حی را کالف اقلیم داد طوق ز دال و کمر از میم داد
3 لاجرم او یافت از آن میم و دال دایره دولت و خط کمال
4 بود درین گنبد فیروزه خشت تازه ترنجی زسرای بهشت
1 بسمالله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم
2 فاتحه فکرت و ختم سخن نام خدایست بر او ختم کن
3 پیش وجود همه آیندگان بیش بقای همه پایندگان
4 سابقه سالار جهان قدم مرسله پیوند گلوی قلم
1 شمسه نه مسند هفت اختران ختم رسل خاتم پیغمبران
2 احمد مرسل که خرد خاک اوست هر دو جهان بسته فتراک اوست
3 تازهترین سنبل صحرای ناز خاصهترین گوهر دریای راز
4 سنبل او سنبله روز تاب گوهر او لعل گر آفتاب
1 ای مدنی بُرقِع و مَکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب
2 گر مهی از مهر تو موئی بیار ور گلی از باغ تو بوئی بیار
3 منتظران را به لب آمد نفس ای ز تو فریاد به فریادرس
4 سوی عجم ران منشین در عرب زرده روز اینک و شبدیز شب
1 ای همه هستی زتو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده
2 زیرنشین عَلَمَت کاینات ما بتو قائم چو تو قائم بذات
3 هستی تو صورت پیوند نی تو بِکَس و کَس بتو مانند نی
4 آنچه تَغَیُّر نپذیرد توئی وانکه نمردست و نمیرد توئی
1 چونکه نسخته سخن سرسری هست بر گوهریان گوهری
2 نکته نگهدار ببین چون بُوَد نکته که سنجیده و موزون بُوَد
3 قافیه سنجان که سخن برکشند گنج دو عالم به سخن درکشند
4 خاصه کلیدی که در گنج راست زیر زبان مرد سخن سنج راست