خرد هر کجا گنجی آرد پدید از نظامی گنجوی خمسه 1
1. خرد هر کجا گنجی آرد پدید
ز نام خدا سازد آنرا کلید
...
1. خرد هر کجا گنجی آرد پدید
ز نام خدا سازد آنرا کلید
...
1. خدایا توئی بنده را دستگیر
بود بنده را از خدا ناگزیر
...
1. محمد که بیدعوی تخت و تاج
ز شاهان به شمشیر بستد خراج
...
1. به هر مدتی گردش روزگار
ز طرزی دگر خواهد آموزگار
...
1. چو فیاض دریا درآمد به موج
ز کام صدف در درآرد به اوج
...
1. شنیدم که بالای این سبز فرش
خروسی سپیداست در زیر عرش
...
1. زهی آفتابی که از دور دست
به نور تو بینیم در هر چه هست
...
1. سر فیلسوفان یونان گروه
جواهر چنین آرد از کان کوه
...
1. بساز ای مغنی ره دلپسند
بر اوتار این ارغنون بلند
...
1. مغنی بیا ز اول صبح بام
بزن زخمهٔ پخته بر رود خام
...
1. مغنی یکی نغمه بنواز زود
کز اندیشه در مغزم افتاد دود
...