1 محمد که بیدعوی تخت و تاج ز شاهان به شمشیر بستد خراج
2 غلط گفتم آن شاه سدره سریر که هم تاجور بود و هم تخت گیر
3 تنش محرم تخت افلاک بود سرش صاحب تاج لولاک بود
4 فرشته نمودار ایزد شناس که مارا بدو هست از ایزد سپاس
1 به هر مدتی گردش روزگار ز طرزی دگر خواهد آموزگار
2 سرآهنگ پیشینه کج رو کند نوائی دگر در جهان نو کند
3 به بازی درآید چو بازیگری ز پرده برون آورد پیکری
4 بدان پیکر از راه افسونگری کند مدتی خلق را دلبری
1 خدایا توئی بنده را دستگیر بود بنده را از خدا ناگزیر
2 توئی خالق بوده و بودنی ببخشای بر خاک بخشودنی
3 به بخشایش خویش یاریم ده ز غوغای خود رستگاریم ده
4 تو را خواهم از هر مرادی که هست که آید به تو هر مرادی به دست
1 خرد هر کجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آنرا کلید
2 خدای خرد بخش بخرد نواز همان ناخردمند را چاره ساز
3 رهائی ده بستگان سخن توانا کن ناتوانان کن
4 نهان آشکارا درون و برون خرد را به درگاه او رهنمون
1 مغنی سماعی برانگیز گرم سرودی برآور به آواز نرم
2 مگر گرمتر زین شود کار من کسادی گریزد ز بازار من
3 دهل زن چو زد بر دهل داغ چرم هوای شب سرد را کرد گرم
4 فروماند زاغ سیه ناامید بگفتن در آمد خروس سپید
1 چو فیاض دریا درآمد به موج ز کام صدف در درآرد به اوج
2 از آن ابر کاتش در آب افکند زمین سایه بر آفتاب افکند
3 دگر باره دولت درآمد به کار دل دولتی با سخن گشت بار
4 فرو رفت شب روز روشن رسید شباهنگ را صبح صادق دمید
1 مغنی بیار آن نوای غریب نو آیینتر از نالهٔ عندلیب
2 نوائی که در وی نوائی بود نوائی نه کز بینوائی بود
3 خنیده چنین شد در اقصای روم که بی سیمی آمد ز بیگانه بوم
4 به کم مدتی شد چنان سیم سنج که شد خواجه کاروانهای گنج
1 سر فیلسوفان یونان گروه جواهر چنین آرد از کان کوه
2 که چون ی کره آن شاه گیتی نورد ز گردش به گردون برآورد گرد
3 به یونان زمین آمد از راه دور وطن گاه پیشینه را داد نور
4 زرامش سوی دانش آورد رای پژوهشگری کرد با رهنمای
1 به هر مدتی گردش روزگار ز طرزی دگر خواهد آموزگار
2 سرآهنگ پیشینه کج رو کند نوائی دگر در جهان نو کند
3 به بازی درآید چو بازیگری ز پرده برون آورد پیکری
4 بدان پیکر از راه افسونگری کند مدتی خلق را دلبری
1 مغنی بیا چنگ را ساز کن به گفتن گلو را خوش آواز کن
2 مرا از نوازیدن چنگ خویش نوازشگری کن به آهنگ خویش
3 چو روز دگر صبح گیتی فروز به پیروزی آورد شب را به روز
4 برآمد گل از چشمهٔ آفتاب فرو برد مه سرچو ماهی درآب