1 خدایا جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید خدائی تو راست
2 پناه بلندی و پستی توئی همه نیستند آنچه هستی توئی
3 همه آفریدست بالا و پست توئی آفرینندهٔ هر چه هست
4 توئی برترین دانشآموز پاک ز دانش قلم رانده بر لوح خاک
1 بیا ساقی آن ارغوانی شراب به من ده که تا مست گردم خراب
2 مگر زان خرابی نوائی زنم خراباتیان را صلائی زنم
3 مرا خضر تعلیم گر بود دوش به رازی که نامه پذیرای گوش
4 که ای جامگی خوار تدبیر من ز جام سخن چاشنی گیر من
1 بیا ساقی آن راحتانگیز روح بده تا صبوحی کنم در صبوح
2 صبوحی که بر آب کوثر کنم حلالست اگر تا به محشر کنم
3 جهان در بدو نیک پروردنست بسی نیک و بدهاش در گردنست
4 شب و روز از این پرده نیلگون بسی بازی چابک آرد برون
1 بزرگا بزرگی دها بی کسم توئی یاوری بخش و یاری رسم
2 نیاوردم از خانه چیزی نخست تو دادی همه چیز من چیز توست
3 چو کردی چراغ مرا نور دار ز من باد مشعل کشان دور دار
4 به کشتن چو دادی تنومندیم تو ده ز آنچه کشتم برومندیم
1 فرستاده خاص پروردگار رساننده حجت استوار
2 گرانمایهتر تاج آزادگان گرامیتر از آدمیزادگان
3 محمد کازل تا ابد هر چه هست به آرایش نام او نقش بست
4 چراغی که پرواز بینش به دوست فروغ همه آفرینش بدوست
1 شبی چون سحر زیور آراسته به چندین دعای سحر خواسته
2 ز مهتاب روشن جهان تابناک برون ریخته نافه از ناف خاک
3 تهی گشته بازار خاک از خروش ز بانگ جرسها بر آسوده گوش
4 رقیبان شب گشته سرمست خواب فرو برده سر صبح صادق به آب
1 بیا ساقی از خنب دهقان پیر میی در قدح ریز چون شهد و شیر
2 نه آن میکه آمد به مذهب حرام میی کاصل مذهب بدو شد تمام
3 بیا باغبان خرمی ساز کن گل آمد در باغ را باز کن
4 نظامی به باغ آمد از شهر بند بیارای بستان به چینی پرند
1 بیا ساقی آن راح ریحان سرشت به من ده که بر یادم آمد بهشت
2 مگر ز آن می آباد کشتی شوم وگر غرقه گردم بهشتی شوم
3 خوشا روزگارا که دارد کسی که بازار حرصش نباشد بسی
4 به قدر بسندش یساری بود کند کاری ار مرد کاری بود
1 بیا ساقی آن آب حیوان گوار به دولت سرای سکندر سپار
2 که تا دولتش بوسه بر سر دهد به میراث خوار سکندر دهد
3 گزارنده نامه خسروی چنین داد نظم سخن را نوی
4 که از جمله تاجداران روم جوان دولتی بود از آن مرز و بوم
1 بیا ساقی آن آب یاقوتوار در افکن بدان جام یاقوت بار
2 سفالینه جامی که می جان اوست سفالین زمین خاک ریحان اوست
3 علم برکش ای آفتاب بلند خرامان شو ای ابر مشگین پرند
4 بنال ای دل رعد چون کوس شاه بخند ای لب برق چون صبحگاه