ای جهان دیده بود خویش از از نظامی گنجوی خمسه 1
1. ای جهان دیده بود خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
نقطه خط اولین پرگار از نظامی گنجوی خمسه 2
1. نقطه خط اولین پرگار
خاتم آخر آفرینش کار
چون نگنجید در جهان تاجش از نظامی گنجوی خمسه 3
1. چون نگنجید در جهان تاجش
تخت بر عرش بست معراجش
چون اشارت رسید پنهانی از نظامی گنجوی خمسه 4
1. چون اشارت رسید پنهانی
از سرا پرده سلیمانی
ای دل از این خیال سازی چند از نظامی گنجوی خمسه 5
1. ای دل از این خیال سازی چند
به خیالی خیال بازی چند
آنچه او هم نوست و هم کهن است از نظامی گنجوی خمسه 6
1. آنچه او هم نوست و هم کهن است
سخن است و در این سخن سخن است
ای پسر هان و هان ترا گفتم از نظامی گنجوی خمسه 7
1. ای پسر هان و هان ترا گفتم
که تو بیدار شو که من خفتم
گوهر آمای گنج خانه راز از نظامی گنجوی خمسه 8
1. گوهر آمای گنج خانه راز
گنج گوهر چنین گشاید باز
رفت منذر به اتفاق پدر از نظامی گنجوی خمسه 9
1. رفت منذر به اتفاق پدر
بر چنین جستجوی بست کمر
چون خورنق به فر بهرامی از نظامی گنجوی خمسه 10
1. چون خورنق به فر بهرامی
روضه‌ای شد بدان دلارامی
چون سهیل جمال بهرامی از نظامی گنجوی خمسه 11
1. چون سهیل جمال بهرامی
از ادیم یمن ستد خامی