ای جهان دیده بود خویش از از نظامی گنجوی خمسه 1
1. ای جهان دیده بود خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
...
1. ای جهان دیده بود خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
...
1. نقطه خط اولین پرگار
خاتم آخر آفرینش کار
...
1. چون نگنجید در جهان تاجش
تخت بر عرش بست معراجش
...
1. چون اشارت رسید پنهانی
از سرا پرده سلیمانی
...
1. ای دل از این خیال سازی چند
به خیالی خیال بازی چند
...
1. آنچه او هم نوست و هم کهن است
سخن است و در این سخن سخن است
...
1. ای پسر هان و هان ترا گفتم
که تو بیدار شو که من خفتم
...
1. گوهر آمای گنج خانه راز
گنج گوهر چنین گشاید باز
...
1. رفت منذر به اتفاق پدر
بر چنین جستجوی بست کمر
...
1. چون خورنق به فر بهرامی
روضهای شد بدان دلارامی
...
1. چون سهیل جمال بهرامی
از ادیم یمن ستد خامی
...