1 چون نور چراغ آسمان گرد از پرده صبح سر به در کرد
2 در هر نظری شگفت باغی شد هر بصری چو شب چراغی
3 مجنون چو پرنده زاغ پویان پروانه صفت چراغ جویان
4 از راه رحیل خار برداشت هنجار دیار یار برداشت
1 غواص جواهر معانی کرد از لب خود شکر فشانی
2 کانروز که نوفل آن ظفر یافت لیلی به وقایه در خبر یافت
3 آمد پدرش زبان گشاده بر فرق عمامه کج نهاده
4 بر گفت ز راه تیزهوشی افسانه آن زبان فروشی
1 روزی و چه روز عالم افروز روشن همه چشمی از چنان روز
2 صبحش ز بهشت بردمیده بادش نفس مسیح دیده
3 آن بخت که کار ازو شود راست آن روز به دست راست برخاست
4 دولت ز عتاب سیر گشته بخت آمده گرچه دیر گشته
1 دهقان فصیح پارسی زاد از حال عرب چنین کند یاد
2 کان پیر پسر به باد داده یعقوب ز یوسف اوفتاده
3 چون مجنون را رمیده دل دید ز آرامش او امید ببرید
4 آهی به شکنجه درج میکرد عمری به امید خرج میکرد
1 روزی ز قضا به وقت شبگیر میرفت شکاریی به نخجیر
2 بر نجد نشسته بود مجنون چون بر سر تاج در مکنون
3 صیاد چو دید بر گذر شیر بگشاد در او زبان چو شمشیر
4 پرسید ورا چو سوکواران کای دور از اهل بیت و یاران
1 فرزانه سخن سرای بغداد از سر سخن چنین خبر داد
2 کان شیفته رسن بریده دیوانه ماه نو ندیده
3 مجنون جگر کباب گشته دهقان ده خراب گشته
4 میگشت به هر بسیچ گاهی مونس نه به جز دریغ و آهی
1 گنجینه گشای این خزینه سرباز کند ز گنج سینه
2 کانروز که نوفل آن سپه راند بیننده بدو شگفت درماند
3 از زلزله مصاف خیزان شد قله بوقبیس ریزان
4 خصمان چو خروش او شنیدند در حرب شدند وصف کشیدند
1 آیا تو کجا و ما کجائیم تو زان کهای و ما ترائیم
2 مائیم و نوای بینوائی بسمالله اگر حریف مائی
3 افلاس خران جان فروشیم خز پاره کن و پلاس پوشیم
4 از بندگی زمانه آزاد غم شاد به ما و ما به غم شاد
1 مادر چو ز دور در پسر دید الماس شکسته در جگر دید
2 دید آن گل سرخ زرد گشته وآن آینه زنگ خورد گشته
3 اندام تنش شکسته شد خرد زاندیشه او به دست و پا مرد
4 گه شست به آب دیده رویش گه کرد به شانه جعد مویش
1 شرطست که وقت برگریزان خونابه شود ز برگریزان
2 خونی که بود درون هر شاخ بیرون چکد از مسام سوراخ
3 قاروره آب سرد گردد رخساره باغ زرد گردد
4 شاخ آبله هلاک یابد زر جوید برگ و خاک یابد