1 لیلی پس پرده عماری در پردهدری ز پرده داری
2 از پرده نام و ننگ رفته در پرده نای و چنگ رفته
3 نقل دهن غزل سرایان ریحانی مغز عطر سایان
4 در پرده عاشقان خنیده زخم دف مطربان چشیده
1 نوفل ز چنین عتاب دلکش شد نرم چنانکه موم از آتش
2 برجست و به عزم راه کوشید شمشیر کشید و درع پوشید
3 صد مرد گزین کارزاری پرنده چو مرغ در سواری
4 آراسته کرد و رفت پویان چون شیر سیاه جنگ پویان
1 مجنون چو شنید بوی آزرم کرد از سر کین کمیت را گرم
2 بانوفل تیغزن برآشفت کی از تو رسیده جفت با جفت!
3 احسنت زهی امیدواری به زین نبود تمام کاری
4 این بود بلندی کلاهت؟ شمشیر کشیدن سپاهت؟
1 گنجینه گشای این خزینه سرباز کند ز گنج سینه
2 کانروز که نوفل آن سپه راند بیننده بدو شگفت درماند
3 از زلزله مصاف خیزان شد قله بوقبیس ریزان
4 خصمان چو خروش او شنیدند در حرب شدند وصف کشیدند
1 سازنده ارغنون این ساز از پرده چنین برآرد آواز
2 کان مرغ به کام نارسیده از نوفلیان چو شد بریده
3 طیاره تند را شتابان میراند چو باد در بیابان
4 میخواند سرود بیوفائی بر نوفل و آن خلاف رائی
1 شبگیر که چرخ لاجوردی آراست کبودیی به زردی
2 خندیدن قرص آن گل زرد آفاق به رنگ سرخ گل کرد
3 مجنون چو گل خزان رسیده میگشت میان آب دیده
4 زان آب که بر وی آتش افشاند کشتی چو صبا به خشک میراند
1 چون نور چراغ آسمان گرد از پرده صبح سر به در کرد
2 در هر نظری شگفت باغی شد هر بصری چو شب چراغی
3 مجنون چو پرنده زاغ پویان پروانه صفت چراغ جویان
4 از راه رحیل خار برداشت هنجار دیار یار برداشت
1 غواص جواهر معانی کرد از لب خود شکر فشانی
2 کانروز که نوفل آن ظفر یافت لیلی به وقایه در خبر یافت
3 آمد پدرش زبان گشاده بر فرق عمامه کج نهاده
4 بر گفت ز راه تیزهوشی افسانه آن زبان فروشی
1 فرزانه سخن سرای بغداد از سر سخن چنین خبر داد
2 کان شیفته رسن بریده دیوانه ماه نو ندیده
3 مجنون جگر کباب گشته دهقان ده خراب گشته
4 میگشت به هر بسیچ گاهی مونس نه به جز دریغ و آهی
1 دهقان فصیح پارسی زاد از حال عرب چنین کند یاد
2 کان پیر پسر به باد داده یعقوب ز یوسف اوفتاده
3 چون مجنون را رمیده دل دید ز آرامش او امید ببرید
4 آهی به شکنجه درج میکرد عمری به امید خرج میکرد