1 هر روز که صبح بردمیدی یوسف رخ مشرقی رسیدی
2 کردی فلک ترنج پیکر ریحانی او ترنجی از زر
3 لیلی ز سر ترنج بازی کردی ز زنخ ترنج سازی
4 زان تازه ترنج نو رسیده نظاره ترنج کف بریده
1 سلطان سریر صبح خیزان سر خیل سپاه اشک ریزان
2 متواری راه دلنوازی زنجیری کوی عشقبازی
3 قانون مغنینان بغداد بیاع معاملان فریاد
4 طبال نفیر آهنین کوس رهیان کلیسیای افسوس
1 فهرست کش نشاط این باغ بر ران سخن چنین کشد داغ
2 کانروز که مه به باغ میرفت چون ماه دو هفته کرده هر هفت
3 گل بر سر سرو دسته بسته بازار گلاب و گل شکسته
4 زلفین مسلسلش گرهگیر پیچیده چو حلقههای زنجیر
1 لیلی پس پرده عماری در پردهدری ز پرده داری
2 از پرده نام و ننگ رفته در پرده نای و چنگ رفته
3 نقل دهن غزل سرایان ریحانی مغز عطر سایان
4 در پرده عاشقان خنیده زخم دف مطربان چشیده
1 گنجینه گشای این خزینه سرباز کند ز گنج سینه
2 کانروز که نوفل آن سپه راند بیننده بدو شگفت درماند
3 از زلزله مصاف خیزان شد قله بوقبیس ریزان
4 خصمان چو خروش او شنیدند در حرب شدند وصف کشیدند
1 شبگیر که چرخ لاجوردی آراست کبودیی به زردی
2 خندیدن قرص آن گل زرد آفاق به رنگ سرخ گل کرد
3 مجنون چو گل خزان رسیده میگشت میان آب دیده
4 زان آب که بر وی آتش افشاند کشتی چو صبا به خشک میراند
1 چون دید پدر که دردمند است در عالم عشق شهر بند است
2 برداشت ازو امید بهبود کان رشته تب پر از گره بود
3 گفت ای جگر و جگرخور من هم غل من و هم افسر من
4 نومیدی تو سماع کردم خود را و ترا وداع کردم
1 صاحب خبر فسانه پرداز زین قصه خبر چنین کند باز
2 کان دشت بساط کوه بالین ریحان سراچه سفالین
3 از سوک پدر چو باز پرداخت آواره به کوه و دشت میتاخت
4 روزی ز طریده گاه آن دشت بر خاک دیار یار بگذشت
1 سازنده ارغنون این ساز از پرده چنین برآرد آواز
2 کان مرغ به کام نارسیده از نوفلیان چو شد بریده
3 طیاره تند را شتابان میراند چو باد در بیابان
4 میخواند سرود بیوفائی بر نوفل و آن خلاف رائی
1 رخشنده شبی چو روز روشن رو تازه فلک چو سبز گلشن
2 از مرسلههای زر حمایل زرین شده چرخ را شمایل
3 سیاره به دست بند خوبی بر نطع افق به پای کوبی
4 بر دیو شهاب حربه رانده لاحول ولا ز دور خوانده