1 لیلی نه که لعبت حصاری دز بانوی قلعه عماری
2 گشت از دم یار چون دم مار یعنی به هزار غم گرفتار
3 دلتنگ چه دستگاه یارش در بستهتر از حساب کارش
4 در حلقه رشته گرهمند زندانی بند گشته بیبند
1 بود اول آن خجسته پرگار نام ملکی که نیستش یار
2 دانای نهان و آشکارا کو داد گهر به سنگ خارا
3 دارای سپهر و اخترانش دارنده نعش و دخترانش
4 بینا کن دل به آشنائی روز آور شب به روشنائی
1 دانای سخن چنین کند یاد کز جمله منعمان بغداد
2 عاشق پسری بد آشنا روی یک موی نگشته از یکی موی
3 هم سیل بلا بدو رسیده هم سیلی عاشقی چشیده
4 دردی کش عشق و درد پیمای اندوه نشین و رنج فرسای
1 هر نکته که بر نشان کاریست دروی به ضرورت اختیاریست
2 در جنبش هر چه هست موجود درجی است ز درجهای مقصود
3 کاغذ ورق دو روی دارد کاماجگه از دو سوی دارد
4 زین سوی ورق شمار تدبیر زانسوی دگر حساب تقدیر
1 چون شاهسوار چرخ گردان میدان بستد ز هم نبردان
2 خورشید ز بیم اهل آفاق قرابه مینهاد بر طاق
3 صبح از سر شورشی که انگیخت قرابه شکست و می برون ریخت
4 مجنون به همان قصیده خوانی میزد دهل جریدهرانی
1 صراف سخن به لفظ چون زر در رشته چنین کشید گوهر
2 گز نقد کنان حال مجنون پیری سره بود خال مجنون
3 صاحب هنری حلالزاده هم خاسته و هم اوفتاده
4 در نام سلیم عامری بود در چارهگری چو سامری بود
1 روزی و چه روز عالم افروز روشن همه چشمی از چنان روز
2 صبحش ز بهشت بردمیده بادش نفس مسیح دیده
3 آن بخت که کار ازو شود راست آن روز به دست راست برخاست
4 دولت ز عتاب سیر گشته بخت آمده گرچه دیر گشته
1 انگشت کش سخن سرایان این قصه چنین برد به پایان
2 کان سوخته خرمن زمانه شد خرمنی از سرشک دانه
3 دستاس فلک شکست خردش چون خرد شکست باز بردش
4 زانحال که بود زارتر گشت بیزورتر و نزارتر گشت
1 شاها ملکا جهان پناها یک شاه نه بل هزار شاها
2 جمشید یکم به تختگیری خورشید دوم به بینظیری
3 شروانشه کیقباد پیکر خاقان کبیر ابوالمظفر
4 نی شروانشاه بل جهانشاه کیخسرو ثانی اختسان شاه