1 ساقی به کجا که میپرستم تا ساغر می دهد به دستم
2 آن می که چو اشک من زلالست در مذهب عاشقان حلالست
3 در می به امید آن زنم چنگ تا باز گشاید این دل تنگ
4 شیریست نشسته بر گذرگاه خواهم که ز شیر گم کنم راه
1 مجنون چو شنید بوی آزرم کرد از سر کین کمیت را گرم
2 بانوفل تیغزن برآشفت کی از تو رسیده جفت با جفت!
3 احسنت زهی امیدواری به زین نبود تمام کاری
4 این بود بلندی کلاهت؟ شمشیر کشیدن سپاهت؟
1 مجنون چو شنید پند خویشان از تلخی پند شد پریشان
2 زد دست و درید پیرهن را کاین مرده چه میکند کفن را
3 آن کز دو جهان برون زند تخت در پیرهنی کجا کشد رخت
4 چون وامق از آرزوی عذرا گه کوه گرفت و گاه صحرا
1 سر دفتر آیت نکوئی شاهنشه ملک خوبروئی
2 فهرست جمال هفت پرگار از هفت خلیفه جامگی خوار
3 رشک رخ ماه آسمانی رنج دل سرو بوستانی
4 منصوبه گشای بیم و امید میراث ستان ماه و خورشید
1 چون راه دیار دوست بستند بر جوی بریده پل شکستند
2 مجنون ز مشقت جدائی کردی همه شب غزلسرائی
3 هردم ز دیار خویش پویان بر نجد شدی سرود گویان
4 یاری دو سه از پس اوفتاده چون او همه عور و سرگشاده
1 چون دید پدر به حال فرزند آهی بزد و عمامه بفکند
2 نالید چو مرغ صبحگاهی روزش چو شبی شد از سیاهی
3 گفت ای ورق شکنج دیده چون دفتر گل ورق دریده
4 ای شیفته چند بیقراری وی سوخته چند خامکاری
1 گوینده داستان چنین گفت آن لحظه که در این سخن سفت
2 کز ملک عرب بزرگواری بود است به خوبتر دیاری
3 بر عامریان کفایت او را معمورترین ولایت او را
4 خاک عرب از نسیم نامش خوش بودی تر از رحیق جامش
1 چون رایت عشق آن جهانگیر شد چون مه لیلی آسمان گیر
2 هر روز خنیدهنامتر گشت در شیفتگی تمامتر گشت
3 هر شیفتگی کز آن نورد است زنجیر بر صداع مرد است
4 برداشته دل ز کار او بخت درمانده پدر به کار او سخت
1 نوفل ز چنین عتاب دلکش شد نرم چنانکه موم از آتش
2 برجست و به عزم راه کوشید شمشیر کشید و درع پوشید
3 صد مرد گزین کارزاری پرنده چو مرغ در سواری
4 آراسته کرد و رفت پویان چون شیر سیاه جنگ پویان
1 کبکی به دهن گرفت موری میکرد بر آن ضعیف زوری
2 زد قهقهه مور بیکرانی کی کبک تو این چنین ندانی
3 شد کبک دری ز قهقهه سست کاین پیشه من نه پیشه تست
4 چون قهقهه کرد کبک حالی منقار زمور کرد خالی