5 اثر از قصاید در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار نظیری نیشابوری

1 بردار ای زمین کف حاجت بر آسمان کامد پی نظام جهان داور جهان

2 ای چرخ در کمین گه قهرش نگاه کن بشکن خدنگ عربده در گوشه کمان

3 مسجد ازین نوید بدینست سرفراز بتخانه زین حدیث به کفرست سرگران

4 بر یاد عدل اوست به هر زخمه کوس را صد نغمه نشاط گره در دل فغان

1 سیم و زر از بهر چیست وقف کرم داشتن بر همه کردن نثار وز همه کم داشتن

2 سر به فلک می کشد ابر ز در ریختن خاک به سر می کند کان ز درم داشتن

3 شیوه آزادگان دادن و نگرفتن است عیب کریمان بود سود و سلم داشتن

4 همت دونان بود شاد به قسمت شدن سنت خاصان بود ز آمده غم داشتن

1 گهر فروش شناسد ز در بها کردن که مزد من نتواند کسی ادا کردن

2 سخن چو مزد سخن هست گو نوال مباش ز گنج جایزه به دخل آشنا کردن

3 شد از کسوف کرم تیره آن چنان ایام که شعله راست ز هم خواهش ضیا کردن

4 ز بس فسردگی باغ می کنم فریاد که بلبلی به هوا آید از نوا کردن

1 خون دشت کربلا می جوشد از مژگان من داغ زهرا تازه شد در کلبه احزان من

2 چشم غواصم به ساحل گوهری آورده بود باز واصل شد به دریا گوهر غلطان من

3 چرخ را بر گوهر من بس که می لرزید دل در زمین از جنبش ارکان فرو شد کان من

4 روشنایی ضمیرم بود از دیدار او ای دریغا مرد خضر چشمه حیوان من

1 او بخرامش چو سیل ما همه ویران او هرچه ز ما شد خراب رفت به جولان او

2 در ره خون ریزد هر غاشیه داران رمند قصد سواران کند شیر نیستان او

3 ناوک تدبیر ملک در کف ما گو مباش خون جهان می چکد از سر پیکان او

4 طرفه اساس امل بر سر هم چیده بود شکر که آتش فتاد در سر و سامان او

1 برزده فصل بهار سر ز گریبان او سنبل تر ریخته طره به دامان او

2 سرو و گلش اینقدر پار خرابی نکرد حسن به شور آمده خواسته طوفان او

3 بسترش از سنبلش می کند آشفتگی عربده دارد به خواب نرگس فتان او

4 حسن تماشا طلب کرده تقاضاگری پرده به خود می درد شرم نگهبان او

1 شعر مسیح دلست معنی او جان او چاشنی عاشقی شربت دکان او

2 جوهری از شعر نیست راست نماینده تر آینه فهم هاست نکته پنهان او

3 گرچه به جولان فهم پی به سخن برده اند گرد سخن گشته اند قافیه سنجان او

4 گرچه سخن نقطه ایست از سر پرگار طبع هست به وسعت برون از خط دوران او

1 وادی یثرب کجاست؟ آه ز حرمان او دامن دل می کشد خار مغیلان او

2 تا ره او دیده ام یک دمم آرام نیست نعل در آتش نهد ریگ بیابان او

3 بسمل آن روضه ام ز اول شب تا سحر دل به شبیخون برد یاد شبستان او

4 نایب روح الامین بر در او خاطرم مدحت من آیتیست آمده در شان او

1 بدر ناهید بزم کیوان جاه خان فیروز جنگ عبدالاه

2 چون ز روی شکوه بنشیند تنگ سازد به دیده جای نگاه

3 ببر در کوه و شیر در بیشه شاه بر گاه و ماه در خرگاه

4 کرد عالی بنا که می ساید در تواضع به چرخ پر کلاه

1 روشن شود ز فر شهنشاه بارگاه با آفتاب چهره بدل کرده پادشاه

2 عالم ز تاب چهره خسرو منورست قرص قمر مجو ازو نور خور مخواه

3 دستار بی کلاه به سر زان نهد ملک تا کج به عهد او نرود گوشه کلاه

4 گویند خلق مشتری آید ز آسمان پیچد سحر عمامه زرین به فرق شاه

آثار نظیری نیشابوری

5 اثر از قصاید در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.