نه تیر رفته بسوی از نیر تبریزی سایر اشعار 13
1. نه تیر رفته بسوی کمان فراز آید
نه روزگار جوانی که رفت باز آید
...
1. نه تیر رفته بسوی کمان فراز آید
نه روزگار جوانی که رفت باز آید
...
1. دلم چگونه نپیچید بخود چو مار امشب
فتاده در کف اغیار زلف یار امشب
...
1. پاس خوددار که تو مست و حریف عیار است
دزد جهدش همه آشفتگی بازار است
...
1. هرزه گردی نه سزای چو تو شیرین پسر است
کار رندان دگر و شیوۀ خوبان دگر است
...
1. دل چو بر عهد تو ای خسرو خوبان ستم
رشتۀ الفت شیرین دهنان بگسستم
...
1. بسکه در صورت زیبای تو حیران بودم
غافل از شیوۀ بدعهدی خوبان بودم
...
1. همه شب چشم من و صبح گریبان تو بود
طرفه شوری بسرم از لب خندان تو بود
...
1. چه خطا شد ز من ایخسرو فرخ زادم
که سرم دادی و کردی ز عتاب آزادم
...
1. گفتمت چونتو من دلشده را یار شوی
مرهم سینه و آرام دل زار شوی
...
1. با تو آمیزش غیر الفت قند و مگس است
خودفروشی مکن ایشوخ بس است ارهوس است
...
1. دانم بمقصد چیستی ای آهوی ختا
از شیوۀ رمیدن و باز آرمیدنت
...
1. با همه سستی که در معاهده داری
عهد جفا بر خلاف قاعده داری
...