1 ایتدی غم طغیان سرور قلب ناشادیم اویان اود دو توب جلم چخوب قلا که فریادم اویان
2 آچیلوب قان چشمه ساری آلدی دور چشممی اولدی سیل اویناقی کنج محنت آبادیم اویان
3 طرفه لاله ستان اولوب دورون سرشک آلدن باشلیوب قمربار افغان سرو آزادیم اویان
4 کاکلون بادیله یاتوب گورمشم خواب مخوف اولموشام دیوانه وش ماه پریزادیم اویان
1 الوداع ای سرو ناز گلشن جان الوداع الودای ای اکبر ناکام عطشان الوداع
2 دور تماشا قیل کیم اولدی دام صیاده اسیر قمری آزادون ای سرو خرامان الوداع
3 نه امیدیلن داخی گلشنده قالسون عندلیب اسدی چون باد خزان سولدی گلستان الوداع
4 آیربلوق چاقی بتشدی میزبانم یاتما دور کیم کوچنده و سمدور تشییع مهمان الوداع
1 ای فرس با تو چه رخ داده که خود باختهای مگر اینگونه که ماتی توشه انداختهای
2 ایهمایون فرس پادشه سدره مقام که چراگاه بهشت است ترا جای خرام
3 نه رکابی ز تو برجاست نه زین و نه لگام مگر ای پیک سبک پا بسر شاه انام
4 تا صیهیل تو همی آمدی ای پیک امید بر همه اهل حرم بود صدای تو نوید
1 لیک پی اسب چرا بیرخ شاه آمدۀ پیل بودی تو چرا مات زراه آمدۀ
2 برگ برگشته و تن خسته و بگسسته لگام هوش خود باخته با حال تباه آمده
3 ایفرس قافله سالار تو کشتند مگر که تو با قافلۀ آتش و آه آمدۀ
4 اندکی پیش تو را بال هما بر سر بود چه شد آن سایه که اینجا بپناه آمدۀ
1 چون گرفتند ره کوی شهادت در پیش زمرۀ خیل اسیران به هزاران تشویش
2 هر یکی نعش شهیدی به بر آورد چو جان کرد با همدم خود شرح پریشانی خویش
3 زان میان زینب دلسوخته با ناله و زار از ستمکاری آن طایفۀ کافرکیش
4 روی بر پای برادر بنهاد از سر شوق گفت کی سینۀ مجروح مرا مرهم ریش
1 برادر بیتو در چشمم جهان تنگست مینالم فلک را بیسبب با من سر جنگست مینالم
2 به صید آشیان گم کرده مرغ بیپر و بالی ز هرسو دامن قومی پر از سنگست مینالم
3 نه زنجیر جفا بر گردنم تنک است از آن گویم که عنقا را ز طوق آهنین ننگست مینالم
4 بنالد بلبل از هجران گل امامن از وحشت هنوزم دامن وصل تو در چنگست مینالم
1 اگر صبح قیامت را شبی هست آنشب است امشب طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لبست امشب
2 فلک از دور ناهنجار خود لختی عنان درکش شکایت های گوناگون مرا با کوکبست امشب
3 برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن که زینب بی تو چون در ذکر یارب یاربست امشب
4 جهان پر انقلاب و من غریب ایندشت پر وحشت تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تبست امشب
1 نادم نئی ز دور خود ای آسمان هنوز دشمن بگریه آمد و تو سرگران هنوز
2 شرمت نشد فرات که لب تشنه جان حسین بسپرد در کنار تو و تو روان هنوز
3 غلطان بخون برادر با جان برابرم دردا که زنده ام من نامهربان هنوز
4 ایشاه تشنه لب که برید از قفا سرت کاید صدای العطشش بر سنان هنوز
1 آغشته بخون پیکر شاه مدنی بین درۀ نجفی رنگ عقیق یمنی بین
2 چون پردۀ بادام کفن در تن اکبر گلگون کفنی بنگر و گل پیرهنی بین
3 هر گوشه کمین کرده بوی سخت کمانی صیاد خطائی و شکارش ختنی بین
1 برادر ایمنم با تو در ایندشت چو نالان بلبلی برطرف گلگشت
2 خوشم با تو کنون اما دریغا که باید رفتن و واهشتن ایندشت
3 برادر چون کشم تنگت در آغوش که خود زخم است از پا تا بناگوش
4 همه پیکان و تیر آید بخوابم چو شب گیرم خیالت را در آغوش