30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی

1 ای شب زلفت که روزش کس نمی بیند به خواب در تب است از تابش خورشید رویت آفتاب

2 عالم از نور تجلی کرد نورانی رخت گرچه زلفت چون شب قدر است و رویت ماهتاب

3 آن که پیش خط و خالت چون ملک در سجده نیست باشد ابلیسی که هست از نار حرمان در عذاب

4 با دم جان پرورت انفاس عیسی بسته نطق پیش زلف تابدارت گشته مریم رشته تاب

1 در عالم توحید چه پستی و چه بالا در راه حقیقت چه مسلمان و چه ترسا

2 در صورت ما چون سخن از ما و من آید در ملک معانی نبود بحث من و ما

3 در نقش و صفت نام و نشانی نتوان یافت آنجا که کند شعشعه ذات تجلی

4 ذرات جهان را همه در رقص بیابی آن دم که شود پرتو خورشید هویدا

1 ای رخت از روی حسن آیینه گیتی نما وی قدت چون طوبی از خوبی به صد نشو و نما

2 تا که جان بازد ز شوق روی خوبت جان من عاشقان خویش را ای ماه گاهی رو نما

3 چون رخت مقصود خلق است، کعبه عشاق هم هست از این هر عالمی عاشق تو را تنها نه ما

4 جان جانها چون سر زلف تو آمد لاجرم گر تو ننمایی رخت هردم رود صد جان ز ما

1 بهشت و حور، بی وصلت، حرام است اهل معنی را کزان وصل تو مقصود است مشتاق تجلی را

2 قیامت گر بیندازی ز قامت سایه طوبی به زیر سایه بنشانند اهل روضه، طوبی را

3 جمالت گرنه در جنت نماید جلوه ای هر دم کند سوز دل عارف سقر، فردوس اعلی را

4 غم دنیا و فکر دین نگنجد در دل عارف که بی سودا سری باید هوای دین و دنیی را

1 چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب آیت نصر من الله آمد و فتح قریب

2 سوره قاف است رویش هر که این مصحف بخواند گرچه کافر می نماید انه شی ء عجیب

3 رسم عشق و عاشقی اکنون پدید آید ز نو چارده خط چون عیان شد بر رخ ماه حبیب

4 گرنه سر کفر و دین خواهد گشودن در جهان از چه بندد زلف را بر چهره یار من صلیب

1 ای که از فکر تو پیوسته سرم در پیش است دل من بی لب لعل نمکینت ریش است

2 گر کنم روز و شب اندیشه وصلت چه عجب عاشق غمزده پیوسته محال اندیش است

3 جور خوبان ز وفا گرچه بود بیش، ولی ای وفا اندک من! جور تو بیش از بیش است

4 دل من وصل تو مشکل به کف آرد زانرو کاحتشام تو نه مقدار من درویش است

1 عشق تو گرفتار تو داند که چه درد است جانی که ندارد سر این درد، نه مرد است

2 آن دل که نکرد از دو جهان درد تو حاصل حاصل ز حیات آنچه مراد است نکرده است

3 بی درد طلب حلقه صفت بر در مقصود سر کوفتن مدعیان آهن سرد است

4 از عمر گرامی چه تمتع بود آن را کز نخل محبت رطب عشق نخورده است

1 ای کعبه جمال توام قبله صلوة حسن رخ تو داده به خورشید و مه زکات

2 ذرات کاینات به مهر تو قایمند چون عالم صفات که قایم بود به ذات

3 ادراک حسن روی تو خفاش کی کند ای آفتاب روی تو مستجمع صفات

4 روشن شد اینک روی تو در لات دیده اند آنان که در کنشت پرستیده اند لات

1 ای روز و شب خیال رخت همنشین ما جاوید باد عشق جمالت قرین ما

2 آن دم که بود نقش وجودم عدم هنوز مهر تو بود مونس جان حزین ما

3 ما سجده پیش قبله روی تو می کنیم تا هست و بود قبله، همین است دین ما

4 ما را هوای جنت و خلد برین کجاست روی تو هست جنت و خلد برین ما

1 اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات دلیل ما خط سبز تو است در ظلمات

2 به چشم مست تو دیدم یقین و دانستم که هست حسن تو را بر کمال جمله صفات

3 اگر نه روی تو بودی بیان صورت حق چگونه روی نمودی به ما تجلی ذات

4 جهان حسن قدیم است و عشق لم یزلی مدینه ای که مصون است و ایمن از نکبات

آثار عمادالدین نسیمی

30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی