ای روز و شب خیال رخت از عمادالدین نسیمی غزل 13
1. ای روز و شب خیال رخت همنشین ما
جاوید باد عشق جمالت قرین ما
...
1. ای روز و شب خیال رخت همنشین ما
جاوید باد عشق جمالت قرین ما
...
1. ای ز سنبل بسته مویت سایبان بر آفتاب
زلف مشکینت شب قدر است و رویت ماهتاب
...
1. ای رموز لوح رویت عنده امالکتاب
کرده طی پیش جمالت نامه حسن آفتاب
...
1. ای شب زلفت که روزش کس نمی بیند به خواب
در تب است از تابش خورشید رویت آفتاب
...
1. چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب
آیت نصر من الله آمد و فتح قریب
...
1. ای صفات تو عین موجودات
ذات پاک تو مظهر ذرات
...
1. زهی جمال تو مستجمع جمیع صفات
رخ تو آینه رونمای عالم ذات
...
1. ای کعبه جمال توام قبله صلوة
حسن رخ تو داده به خورشید و مه زکات
...
1. اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات
دلیل ما خط سبز تو است در ظلمات
...
1. مرا در آتش غم، عشقت آن زمان انداخت
که عشق روی تو آشوب در جهان انداخت
...
1. هیچ میدانی که عالم از کجاست؟
یا ظهور نقش آدم از کجاست؟
...
1. عشق تو گرفتار تو داند که چه درد است
جانی که ندارد سر این درد، نه مرد است
...