1 ای رخ جانفزای تو جام جم جهان نما گشته عیان ز روی تو ذات و صفات کبریا
2 حسن خط جمال تو هست چو عین ذات حق ذات حق از جمال تو گشت عیان و رونما
3 عرش خدا چو روی او بود نمود روی از او سی و دو نطق موبه مو در شب قدر ز استوا
4 روز قیام شد عیان از رخ بدرت ای جوان شق قمر چو کرده ای، شد سر زلف تو دو تا
1 ای رخت از روی حسن آیینه گیتی نما وی قدت چون طوبی از خوبی به صد نشو و نما
2 تا که جان بازد ز شوق روی خوبت جان من عاشقان خویش را ای ماه گاهی رو نما
3 چون رخت مقصود خلق است، کعبه عشاق هم هست از این هر عالمی عاشق تو را تنها نه ما
4 جان جانها چون سر زلف تو آمد لاجرم گر تو ننمایی رخت هردم رود صد جان ز ما
1 ای روز و شب خیال رخت همنشین ما جاوید باد عشق جمالت قرین ما
2 آن دم که بود نقش وجودم عدم هنوز مهر تو بود مونس جان حزین ما
3 ما سجده پیش قبله روی تو می کنیم تا هست و بود قبله، همین است دین ما
4 ما را هوای جنت و خلد برین کجاست روی تو هست جنت و خلد برین ما
1 ای ز سنبل بسته مویت سایبان بر آفتاب زلف مشکینت شب قدر است و رویت ماهتاب
2 مست آن چشم خوشم کز ناتوانی یک نفس همچو بخت خفته ام سربر نمی آرد ز خواب
3 تا شد از شمع رخت پروانه جان باخبر هست چون زلفت بر آتش رشته جانم به تاب
4 حور عین بنشیند از غیرت بر آتش چون سپند در بهشت از چهره چون فردا براندازی نقاب
1 ای رموز لوح رویت عنده امالکتاب کرده طی پیش جمالت نامه حسن آفتاب
2 سوره سبع المثانی آفتاب روی توست اهل دل را از رخت روشن چو ماه است این حساب
3 باز یابد هر که خواند از رخت سی و دو خط سر و انشق القمر با معنی ام الکتاب
4 تا به رویت گفته ام «وجهت وجهی » چون خلیل آتش نمرود بر من گشته ریحان و گلاب
1 ای شب زلفت که روزش کس نمی بیند به خواب در تب است از تابش خورشید رویت آفتاب
2 عالم از نور تجلی کرد نورانی رخت گرچه زلفت چون شب قدر است و رویت ماهتاب
3 آن که پیش خط و خالت چون ملک در سجده نیست باشد ابلیسی که هست از نار حرمان در عذاب
4 با دم جان پرورت انفاس عیسی بسته نطق پیش زلف تابدارت گشته مریم رشته تاب
1 چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب آیت نصر من الله آمد و فتح قریب
2 سوره قاف است رویش هر که این مصحف بخواند گرچه کافر می نماید انه شی ء عجیب
3 رسم عشق و عاشقی اکنون پدید آید ز نو چارده خط چون عیان شد بر رخ ماه حبیب
4 گرنه سر کفر و دین خواهد گشودن در جهان از چه بندد زلف را بر چهره یار من صلیب
1 ای صفات تو عین موجودات ذات پاک تو مظهر ذرات
2 عین هر نیستی ز هستی تو در همه نفی گشته است اثبات
3 در جمیع فنا تویی باقی از حیات تو بوده جمله ممات
4 روز و شب از برات می میرم کی نویسی به گنج وصل برات؟
1 زهی جمال تو مستجمع جمیع صفات رخ تو آینه رونمای عالم ذات
2 به حق سبعه رویت که سوره کبراست که عید اکبرم این است و بهترین صلوات
3 کمال حسن رخت قابل نهایت نیست چرا که لایتناهی بود جمیع صفات
4 سجود قبله روی تو می کند دل من صلوة دایمم این است و قبله گاه صلات
1 ای کعبه جمال توام قبله صلوة حسن رخ تو داده به خورشید و مه زکات
2 ذرات کاینات به مهر تو قایمند چون عالم صفات که قایم بود به ذات
3 ادراک حسن روی تو خفاش کی کند ای آفتاب روی تو مستجمع صفات
4 روشن شد اینک روی تو در لات دیده اند آنان که در کنشت پرستیده اند لات