30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی

1 ساقیا آمد به جوش از شوق لعلت جان ما خضر مایی، می بیار از چشمه حیوان ما

2 با لب لعلت به جان بستیم پیمان در ازل تا ابد پیمانه لعل تو و پیمان ما

3 درد بی درمان ما را چاره جز وصل تو نیست ای وصالت چاره ساز درد بی درمان ما

4 عاشقان را در دو عالم جان جانان خود تویی کی بود غیر از تو جانی ای دل و جانان ما

1 گفتمش زلف تو مأوایی خوش است گفت خوبان را همه جایی خوش است

2 گفتمش همتا ندارد قامتت گفت چشمم نیز همتایی خوش است

3 گفتمش دور خوش است ایام عمر گفت آن با روی زیبایی خوش است

4 گفتمش در بند بالای توام گفت از این مگذر که بالایی خوش است

1 ای صفات تو عین موجودات ذات پاک تو مظهر ذرات

2 عین هر نیستی ز هستی تو در همه نفی گشته است اثبات

3 در جمیع فنا تویی باقی از حیات تو بوده جمله ممات

4 روز و شب از برات می میرم کی نویسی به گنج وصل برات؟

1 امشب از روی تو مجلس را ضیایی دیگر است دیده‌ها را نور و دل‌ها را صفایی دیگر است

2 شرمم از روی تو می‌آید بشر گفتن تو را جز خدا کفر است اگر گویم خدایی دیگر است

3 تا نهادیم از سر دریوزه در کویت قدم هر زمان از فضل حق ما را عطایی دیگر است

4 گرچه هست آب و هوای روضه رضوان لطیف جنت‌آباد سر کوی تو جایی دیگر است

1 زلف تو شب قدر من و روی تو عید است وز زلف تو اندیشه ادراک بعید است

2 ابروی تو هریک مه عید است از آنرو در عالم از ابروی تو پیوسته دو عید است

3 تا روی تو را دیده ام ای ماه دل افروز روزم همه چون طالع و بخت تو سعید است

4 هرگز نفسی در دو جهان شاد مبادا آن دل که ز درد تو به درمان نرسیده است

1 صبح از افق بنمود رخ، در گردش آور جام را وز سر خیال غم ببر، این رند دُردآشام را

2 ای صوفی خلوت‌نشین بستان ز رندان کاسه‌ای تا کی پزی در دیگ سر، ماخولیای خام را؟

3 ایام را ضایع مکن، امروز را فرصت شمار بیدادی دوران ببین، دادی بده ایام را

4 ای چرخ زرگر! خاک من زرساز تا جامی شود باشد که بستاند لبم زان لعل شیرین‌کام را

1 من سر شادی ندارم با غم یارم خوش است من مسیحا مذهبم با دیر و خمارم خوش است

2 مستم از جام اناالحق، جای من گو دار باش دولت منصور دارم، بر سر دارم خوش است

3 نیستم چون اهل دنیا، طالب دیدار و گنج چون فقیر محتشم بی گنج و دینارم خوش است

4 چون دم روح القدس در جان بیمار من است با وصال آن طبیب این جان بیمارم خوش است

1 ای رموز لوح رویت عنده ام‌الکتاب کرده طی پیش جمالت نامه حسن آفتاب

2 سوره سبع المثانی آفتاب روی توست اهل دل را از رخت روشن چو ماه است این حساب

3 باز یابد هر که خواند از رخت سی و دو خط سر و انشق القمر با معنی ام الکتاب

4 تا به رویت گفته ام «وجهت وجهی » چون خلیل آتش نمرود بر من گشته ریحان و گلاب

1 ای چون فلک از عشق تو سرگشته سر ما سودای تو زد آتش غم در جگر ما

2 بودیم هوادار تو پیوسته و باشیم تا هست نشان تو و باشد اثر ما

3 بشنو که چه فریاد و فغان در ملکوت است از یارب هر شام و دعای سحر ما

4 ما زنده به عشق تو از آنیم که نگذاشت مهر تو که یک ذره بماند اثر ما

1 تا هوای طوبی قد تو دارد جان ما هست منزل آیت «طوبی لهم » در شأن ما

2 قبله و ایمان عاشق نیست الا روی دوست تا که هست و بود و باشد قبله و ایمان ما

3 در ازل چون با تو پیمان محبت بسته ایم هست چون حسن تو باقی تا ابد پیمان ما

4 بر سر زلف تو خواهد رفت باز این دین و دل این دل آشفته حال و جان سرگردان ما

آثار عمادالدین نسیمی

30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی عمادالدین نسیمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی