36 اثر از باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی

و اما فواید دنیویه عدالت از آن بیشتر که به دستیاری خامه، شرح آن توان داد و در دفتر و نامه بیان آن را توان نمود و چند فایده آن قلمزد خامه دو زبان می گردد. ,

اول آنکه به عقل و نقل و تجربه و عیان ظاهر و روشن است که این شیوه پسندیده مایه تحصیل دوستی نزدیک و دور، و باعث رسوخ محبت پادشاه و فرمانفر ما در دلهای سپاهی و رعیت است. ,

3 شهر و سپه را چو شوی نیکخواه نیک تو خواهد همه شهر و سپاه

دوم آنکه به این صفت خجسته نام نیک پادشاه در اطراف و اکناف عالم مشهور، و تا صفحه قیامت به بلند نامی مذکور می گردد و هر لحظه دعای خیری عاید روح بزرگوارش می شود نمی بینی که زیاده از هزار سال است که انوشیروان عادل در بستر خاک خفته و زبان اهل عالم به نام نامیش مزین، و طناب عمر چندین هزار سلطان به تیغ اجل گسسته، هنوز آوازه زنجیر عدلش در گنبد گردون پیچیده است. ,

و بیچاره کسی که عاق پدر یا مادر باشد نه در دنیا خیر می بیند و نه در آخرت و نه از عمر خود برمی خورد، و نه از عزت یک لقمه نانی به دل خوش از گلوی او فرو نمی رود و یک شربت آبی گوارا به کام او نمی رسد و جمیع آیات و اخبار بی شماری که در خصوص ذم قطع رحم وارد شده است به مذمت آن نیز دلالت می کند. ,

حق سبحانه و تعالی می فرماید: «و قضی ربک ألا تعبدوا ألا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلا تقل لهما أف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما» خلاصه معنی اینکه حکم فرمود پروردگار به اینکه جز او را پرستش مکن و بندگی ننمای و نسبت به پدر و مادر احسان و نیکی به جای آور، چنانچه یکی از ایشان یا هر دو در نزد تو به سن پیری برسند، اف بر روی ایشان مگوی و چنانچه از تو چیزی خواهش نمایند ایشان را رد مکن و با ایشان سخن شایسته گوی» و از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «زنهار حذر کنید از عقوق پدر و مادر، به درستی که بوی بهشت از هزار ساله راه شنیده می شود، و با وجود این نمی شنود آن را کسی که عاق باشد و نه کسی که قطع رحم کرده باشد و نه پیر زناکار و نه کسی که از راه تکبر جامه خود را بکشد» و فرمود: «هر که صبح کند، در حالتی که پدر و مادر بر او غضبناک باشند، داخل صبح می شود در حالی که دو در جهنم بر روی او گشوده است» و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود که «هرکه از روی خشم نگاه به پدر و مادر کند، در حالتی که پدر و مادر بر او ظلم کنند، خدا هیچ نمازی را از او قبول نمی کند» و فرمود: «چون روز قیامت شود، پرده ای از پرده های بهشت برداشته شود، و به این سبب از پانصد سال راه، هرکه را مشامی باشد بوی بهشت را می شنود، مگر یک طایفه، عرض شد که آن کیست؟ فرمود: عاق والدین» و فرمود: «اگر پست تر از اف گفتن بر روی پدر و مادر، چیزی می بود، خدا از آن نهی می فرمود ادنای مرتبه عقوق، اف گفتن بر ایشان است و از جمله عقوق است تیز نظر کردن بر روی ایشان» شخصی از حضرت امام موسی علیه السلام سوال کرد که «چگونه است اگر کسی به یکی از فرزندان خود گوید پدر و مادرم فدای تو باد، آیا باکی دارد یا نه؟ فرمود: چنین می بینم که اگر پدر و مادر او زنده باشند، این از عقوق باشد و اگر مرده باشند باکی نیست» و اخبار در ذم عقوق والدین بسیار، بلکه به اتفاق علما، از گناهان کبیره است و با وجود اختلاف ایشان در عدد گناهان کبیره، هیچ یک خلاف در کبیره بودن آن نکرده اند و اکثر اخباری که در بیان کبایر وارد شده است، متضمن عقوق والدین هست. ,

و در بعضی از اخبار قدسیه وارد است که پادشاه عالم فرمود که «به عزت و جلال، و بلندی شأن خودم سوگند، که اگر عاق والدین عبادت جمیع پیغمبران را بکند از او قبول نمی کنم» و اول چیزی که در لوح محفوظ نوشته شد، این بود که «منم خدائی که بجز من خدائی نیست هر که پدر و مادر از او راضی باشند من نیز از او راضی هستم و هر که پدر و مادر بر او خشمناک باشند من نیز بر او خشمناکم» و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «جمیع مسلمین در روز قیامت مرا خواهند دید، مگر عاق والدین، و شراب خوار، و کسی که نام مرا بشنود و صلوات بر من نفرستد» و همین قدر از برای عاق والدین کافی است که پیغمبر خدا بر او نفرین کرد و فرمود: «هر که پدر و مادر، یا یکی از آنها را ادراک کند، و او را از خود راضی نسازد هرگز آمرزیده مباد جبرئیل بر نفرین آن حضرت آمین گفت» در اسرائیلیات رسیده است که «خدای تعالی به موسی وحی فرمود که هر که با والدین خود نیکوئی کند، و با من عقوق نماید او را نیکوکار می نویسم و هر که با من نیکی کند، و عاق والدین باشد او را عاق می کنم» و در اخبار بسیار وارد، و به تجربه و عیان ثابت است که هر که بدی با پدر و مادر، یا یکی از آنها نماید عمر او کوتاه و زندگانی او به تلخی می گذرد و فقر و پریشانی به او هجوم می آورد و سکرات مرگ بر او شدید می گردد و جان کندن بر او دشوار می شود. ,

و همچنین از اخبار و آثار و تجربه روزگار، مستفاد است که نفرین پدر بر فرزند به درجه استجابت می رسد پس هان هان ای جان برادر با هوش باش و بر جان خود رحم کن و از تیغ عقوق پدر و مادر حذر نمای و یاد آور طول تصدیع و زحمت ایشان را در پرورش تو، بنگر خود بی خوابی کشیدند تا تو را خواب کنند و گرسنگی خوردند تا تو را سیر کنند سالهای سال تو را در آغوش مهربانی کشیده اند، و به شیره جان پروریده اند و عمر و جان خود را در راه تو صرف نموده اند زهی بی مروتی و بی انصافی که بعد از آنکه اندک قوتی در خود بیابی، همه آنها را فراموش کنی. ,

و آن از جمله گناهان کبیره، بلکه قبیح ترین گناهان و خبیث ترین آنها است صفتی است که آدمی را در دیده ها خوار، و در نظرها بی وقع و بی اعتبار می سازد و سرمایه خجالت و انفعال، و باعث دل شکستگی و ملال سبب و اساس ریختن آبرو در نزد خلق خدا، و باعث سیاه روئی دنیا و عقبی است و آیات در مذمت این صفت بسیار، و اخبار در نکوهش آن بی شمار است. ,

خداوند کریم می فرماید: «إنما یفتری الکذب الذین لایومنون» یعنی «این است و جز این نیست که به دروغ، افترا می بندند کسانی که ایمان به خدا ندارند». ,

حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «هرگاه مومنی بدون عذر شرعی، دروغ بگوید، هفتاد هزار فرشته بر او لعنت می کنند و از دل او تعفن و گندی بلند می شود و می رود تا به عرش می رسد و خدای تعالی به سبب آن دروغ، گناه هفتاد زنا بر او می نویسد، که آسان ترین آنها زنائی باشد که با مادر خود کرده باشد» و از آن سرور پرسیدند که «مومن، جبان است؟ فرمودند: بلی عرض کردند: بخیل است؟ فرمود: بلی عرض شد که دروغگو است؟ فرمود: نه و فرمود که: «دروغ، روزی آدمی را کم می کند» و نیز از آن بزرگوار مروی است که «وای بر آن کسی که سخن گوید به دروغ، تا حاضران را بخنداند وای بر او، وای بر او، وای بر او» و فرمود «گویا مردی به نزد من آمد و گفت: برخیز برخاستم با او روانه شدم تا رسیدم به دو نفر، یکی نشسته بود و دیگری ایستاده، در دست او قلابی از آهن بود، آن را فرو می برد به یک طرف سر او و می کشید تا به شانه او می رسید، بعد از آن بیرون می آورد به طرفی دیگر فرو می برد من گفتم این چه عمل است؟ گفت: این مرد نشسته مردی است دروغگو، که به این نحو در قبر، عذاب می شود تا روز قیامت» و فرمود: «شما را خبر دهم به بزرگترین گناهان کبیره، و آن شرک به خدا، و عقوق والدین، و کذب است» و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «بنده ای مزه ایمان را نمی یابد تا دروغ را ترک کند، خواه دروغ از روی شوخی و هزل باشد یا از جد» و حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود که: «خدای تعالی از برای بدی، قفلها قرار داده است، کلید این قفلها شراب است، و دروغ بدتر است از شراب» و فرمود که «دروغ، خراب کننده بنای ایمان است» و از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مروی است که «جمیع اعمال خبیثه در خانه ای است و کلید آن خانه دروغ است» و مخفی نماند که بدترین انواع دروغ، دروغ بر خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیه السلام است، یعنی کسی مسأله ای گوید که مطابق با واقع نباشد، یا حدیثی دروغ نقل کند و امثال اینها. ,

و همین قدر در مذمت دروغ بر ایشان کافی است که «روزه را باطل می کند» و باعث وجوب قضا و کفاره می شود بنابر اقوی، همچنان که در کتب فقهیه مسطور است. ,

و مخفی نماند که غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره، یا ایماء، یا رمز، یا نوشتن . ,

مروی است که «زنی بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه است حضرت فرمود که غیبت او را کردی» و فرقی نیست در حرمت غیبت، میان کنایه و تصریح بلکه بسا باشد که کنایه بدتر باشد و غیبت به کنایه، مثل اینکه گوئی: الحمد لله که خدا ما را مبتلا نکرد به همنشینی ظلمه یا به حب ریاست یا سعی در تحصیل مال یا بگویی: نعوذ بالله از بی شرمی، یا خدا ما را محافظت کند از بی شرمی و غرض از اینها کنایه به شخصی باشد که مرتکب این اعمال باشد و بسا که چون خواهد که غیبت کسی را کند از راه ریا و تشبه به صلحا، ابتدا مدح او را می کند و مذمت خود را نیز می کند چنانچه می گوید: فلان شخص چه بسیار خوب شخصی بود و روزگار او را نیز مثل ما کرد و از دست شیطان خلاصی نیافت. ,

و بعضی از غیبت کنندگان هستند که چون می خواهند غیبت مسلمانی را کنند از راه نفاق، غم و اندوه خود را بر حال آن شخص اظهار می کنند و حال اینکه در دل خود، هیچ اندوهی ندارند، چنانکه می گویند: آه، چه قدر غصه خوردم دلم سوخت به جهت فلان شخص که بی آبرو شد یا فلان عمل از او سرزد یا به او اهانت رسید خدا امر او را به اصلاح آورد و این منافق اگر دوست او بودی و غم و اندوه او را خوردی پس اظهار نکردی و دعائی که به او می کند در خلوت کردی پس اظهار حزن و دعا از خباثت باطن اوست و شیطان لعین او را بازیچه خود قرار داده، بر او امر را مشتبه کرده و بر ریش او می خندد و حسنات او را به باد می دهد و او چنان پندارد که خوب می کند و نمی داند که تیزبینان عالم دانش و بینش، از احوال و اوضاع برون او، احوال درونش را درک می نمایند. ,

4 حمد گفتی، کو نشان حامدون نی برونت را اثر نی اندرون

چون حقیقت غیبت را شناختی بدان که آن، اعظم مهلکات، و اشد معاصی است و به اجماع جمیع امت، و صریح کتاب رب العزه و احادیث پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اثنی عشر علیه السلام حرمت آن ثابت است. ,

خداوند عزت می فرماید: «و لا یغتب بعضکم بعضا أیحب أحدکم أن یاکل لحم أخیه میتا فکر هتموه» یعنی «باید غیبت نکند بعضی از شما بعضی دیگر را، آیا دوست می دارد یکی از شما که بخورد گوشت برادر خود را در حالتی که مرده باشد؟ پس کراهت می دارید شما آن امر را» و از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که فرمود: «زنهار، احتراز کنید از غیبت، به درستی که غیبت، بدتر است از زنا، زیرا: مردی که زنا می کند و توبه می کند خدا او را قبول می فرماید ولی غیبت کننده را خدا نمی آمرزد تا آنکه غیبت او را که کرده است از او بگذرد» و فرمود که «در شب معراج به قومی گذشتیم که روهای خود را با ناخنهای خود می خراشیدند از جبرئیل پرسیدم که ایشان چه کسان اند؟ گفت: غیبت کنندگان» روزی آن سرور بر منبر برآمدند و خطبه ای در نهایت بلندی خواندند به نوعی که زنان در خانه ها آواز آن سرور را شنیدند و فرمودند که ای گروهی که به زبان، ایمان آورده اید و دل شما از ایمان خالی است غیبت مسلمین را مکنید و عیب جوئی ایشان منمائید که هر که عیب جوئی برادر خود کند خدا عیب او را ظاهر می سازد اگر چه در اندرون خانه خود باشد» و در روز دیگر آن سرور بر بالای منبر خطبه ای أدا فرمودند و بیان گناه ربا و عقوبت آن را کردند پس فرمودند: «یک درهم از ربا بدتر است از سی و شش زنا، و آبروی برادر مسلم را ریختن از ربا بدتر است» و وقتی آن حضرت مردم را امر به روزه فرمود، گفت: «احدی بدون اذن من افطار نکند چون شام داخل شد، یک یک می آمدند و اذن گرفته افطار می کردند تا مردی آمد و عرض کرد: یا رسول الله دو دختر من روزه گرفته اند و حیا مانع ایشان است که به خدمت تو رسند، اذن بفرما تا افطار کنند حضرت روی مبارک گردانید آن مرد ثانیا عرض کرد باز حضرت روی گردانید و در مرتبه سوم فرمود که آنها روزه نگرفته اند و چگونه روزه بودند و حال آنکه در همه روز گوشت مردم را به غیبت می خوردند، برو ایشان را بگو تاقی کنند آن مرد بازگشت و ایشان را خبر داد پس آنها قی کردند و از هر یک پارچه خون بسته دفع شد چون پیغمبر را خبر دادند فرمود: به خدائی که جان محمد در دست اوست که اگر این در شکم آنها باقی می ماند آتش جهنم آن را می خورد» و از جانب خداند رحمن به موسی بن عمران وحی شد که «هر غیبت کننده ای که با توبه از دنیا برود آخر کسی است که داخل بهشت خواهد شد و هر غیبت کننده ای که بی توبه از دنیا برود اول کسی است که داخل جهنم خواهد شد» و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هر که غیبت کند مرد مسلمان یا زن مسلمانی را، خدا چهل شبانه روز نماز و روزه او را قبول نمی کند، مگر این که آن کسی که غیبت او شده از او عفو کند» و فرمود: «هر که غیبت مسلمانی را بکند، در ماه رمضان اجری از برای روزه او نخواهد بود» و در حدیثی دیگر از آن سرور منقول است که «دروغ گمان کرده است هر که گمان کند حلال زاده است و او گوشت مردم را به غیبت می خورد» و از امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که «هر که در حق مومنی بگوید امر قبیحی را که خود دیده یا شنیده باشد، آن شخص داخل این آیه مبارکه است که «إن الذین یحبون أن تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب ألیم» یعنی «به تحقیق کسانی که دوست می دارند که فاش شود امر قبیح و ناشایست در حق طایفه ای که ایمان آورده اند از برای ایشان است عذاب دردناک» و نیز از آن حضرت مروی است که «هر کس روایت کند از مومنی چیزی را که بخواهد او را عیبناک کند و آبروی او را کم کند تا از چشم مردم بیفتد، خداوند عز شأنه او را از تحت امر خود بیرون می کند و داخل در تحت امر شیطان می کند و شیطان او را قبول نمی کند» و آن حضرت فرمود: «هر که غیبت کند برادر مومن خود را بی آنکه عداوتی میان ایشان ثابت باشد، شیطان شریک است در نطفه او» و فرمود که «غیبت، حرام است بر هر مسلمانی و آن می خورد حسنات را و باطل می سازد آنها را، همچنان که آتش هیزم را می خورد» و اخبار در این خصوص بسیار است و ذکر همه آنها متعسر، بلکه متعذر است و همین قدر که مذکور شد کفایت می کند. ,

علاوه بر این، هر که را اندک عقلی بوده باشد می داند که این صفت، خبیث ترین صفات، و صاحب آن، رذل ترین مردمان است و بزرگان پیش، بندگی خدا را در نماز و روزه نمی دانسته اند بلکه در چشم پوشیدن و حفظ خود از پیروی عیب مردم می دانسته اند و آن را افضل اعمال می شمرده اند و خلاف آن را صفت منافقین می دیدند و وصول به مراتب عالیه و درجات رفیعه را موقوف به ترک غیبت می دانسته اند. ,

چون از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم وارد است که «هر که نماز او نیکو باشد و عیالمند باشد و مال او کم باشد و غیبت مسلمانان را نکند با من خواهد بود در بهشت» و چقدر قبیح است که آدمی از عیوب خود غافل شده در صدد اظهار عیوب مردمان برآید خاری را در چشم دیگران ملاحظه کند ولی شاخ درختی را در دیده خود برنخورد. ,

چون وجوب امر به معروف و آداب و شرایط آن را معلوم کردی، بدان که منکرات، یعنی اعمال ناشایسته که شامل حرام و مکروه است بسیار است و آنچه در امثل این روزگار در میان مردم شایع شده و رسوم ایشان بر آنها جاری گشته بی شمار، و احصاء آنها به طریق تفصیل ممکن نیست و مجمل آنها نیز بسیار است از آن جمله اعمالی است که غالب آن است که در مساجد می باشد، مثل اخلال به واجبات نماز و بعضی افعال آن، چون ترک طمأنینه در رکوع و سجود و تأخیر نماز از وقت آن و نجاسات داخل مسجد نمودن و در آنجا سخن دنیا گفتن و خرید و فروش کردن و دیوانگان و اطفال در آنجا بازی کردن و غنا کردن در قرآن و غلط خواندن آن و حاضر شدن زنان و نظر کردن ایشان به مردان و نظر کردن مردان به ایشان و داخل شدن جنب و حایض در آن و غنا کردن موذنین و تعزیه خوانان و سایر خوانندگان و پیش از وقت اذان گفتن و حدیث دروغ در موعظه یا تعزیه نقل کردن و فتوی دادن غیر اهل و در وعظ و نقل حدیث ریا کردن و قصد خودنمائی کردن، و امثال اینها و همه اینها افعال ناشایسته است که بعضی از آنها حرام و بعضی مکروه است. ,

و هر که بر حرام آنها مطلع شد نهی از آن بر او واجب، و هر که بر مکروه آنها مطلع گردید نهی از آن بر او مستحب است و از آن جمله، اعمال ناشایستی است که بیشتر در بازارها روی دهد، چون: دروغ گفتن در معاملات و پنهان کردن عیب متاع و قسم دروغ و نزاع کردن و فحش و دشنام و طعن و لعن و کم فروشی و معاملات فاسده و داخل شدن در خرید و فروش برادر مومن خود و ربا خوردن، و غیر اینها. ,

و از آن جمله، افعال منکره ای است که در کوچه ها و «شوارع است، چون: ستونها در میان راه گذاردن و دکه و تختگاه ساختن، که باعث تنگی راه شود، یا متصل به ملک غیر کند و راه بر مردم تنگ کردن به گذاردن طبقهای اطعمه یا هیمه و چارپا بستن و بار هیمه و خار و خس و نجاست بردن به نوعی که مردم متأذی شوند، مگر اینکه دیگر راهی نباشد و چارپایان را زیاده از قدر طاقت بارکردن و در میان راه ذبح کردن، و خون و سرگین در آنجا ریختن و خاکروبه و خاکستر و امثال آن افکندن و آب پاشیدن، به نوعی که موجب لغزش پا باشد و ناودان در کوچه های تنگ گذاردن، که ضرر آن به ماره رسد و سگ گزنده بر در خانه هایی که بر سر راه باشد بستن، و امثال اینها. ,

و همچنین معاصی ای که در حمامها و کاروانسراها و مجلسها و مدرسه ها و رابطها و دفترخانه ها و غیر اینها یافت می شود، از: کذب و غیبت و ریا و اسراف و خود نمائی و سخن لغو و مثل اینها و همه منکرات را هر که مطلع شد باید در مقام دفع و منع آن برآید و امثال اینها که ذکر شد، از معاصی جزئیه است. ,

و «مراء و جدال» عبارت است از: اعتراض کردن بر سخن غیر، و اظهار نقص و خلل آن در لفظ یا در معنی، به قصد پست کردن و اهانت رسانیدن به آن شخص، و اظهار زیرکی و فطانت، بدون باعث دینی و فایده آخرت است. ,

و «خصومت» نیز نوعی از جدال است و آن، جدال و لجاج کردن در سخن است به جهت رسیدن به مالی، یا مقصودی دیگر اما مراء و جدال، از اخلاق مذمومه و صفات رذیله است، خواه در مسائل علمیه باشد یا غیر اینها و خواه اعتراض به حق باشد یا باطل مگر اینکه متعلق به مسائل دینیه باشد و غرض و قصد، فهمیدن یا فهمانیدن حق باشد، که در این صورت، ضرر ندارد و آن را مراء و جدال نگویند، بلکه ارشاد و هدایت نامند. ,

و علامت آن، آن است که تو را مضایقه نباشد از آنکه مطلب حق از جانب غیر تو ظاهر شود و علامت مجادله آن است که اگر سخن حق بر زبان آن طرف جاری شود ترا ناخوش آید و خواهی آنچه تو می گوئی صحیح باشد و آن را به طریق جدال بر خصم تمام کنی و نقص و خلل کلام او را ظاهر سازی همچنان که مذکور شد اولی مذموم نیست، بلکه ممدوح و نتیجه قوت معرفت و بزرگی نفس است ولی دومی مذموم و منهی عنه، و باعث هیجان غضب، و حصول حقد و حسد است از هر دو جانب. ,

و بسا باشد که موجب تشکیک و شبهه خود یا دیگران در اعتقادات حقه شود و از این جهت است که حق سبحانه و تعالی نهی از آن فرموده است که «و اذا رایت الذین یخوضون فی آیاتنا فأعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره»، «إنکم إذا مثلهم» خلاصه معنی آنکه هرگاه ببینی کسانی را که فرو می روند در آیات ما و مشغول نکته گیری بر آنها می شوند، از ایشان کناره کنید تا مشغول حدیثی دیگر شوند که اگر چنین نکنی تو نیز مثل ایشان خواهی بود. ,

سوم: مهمانی کردن، و از برای آن ثواب جزیل، و اجر جمیل در شریعت مقدسه وارد شده است. ,

از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «کسی که مهمانی نکند، هیچ خیر در او نیست» و فرمود: «چون مهمانی بر قومی وارد شود، روزی با او از آسمان نازل می شود و چون چیزی می خورد خدا گناهان آن قوم را می آمرزد» و نیز فرمود که «هیچ مهمانی بر قومی داخل نمی شود مگر آنکه روزی او در آغوش اوست» و نیز از آن جناب مروی است که «چون خدا به قومی اراده خیر نماید، به جهت ایشان هدیه می فرستد عرض کردند: چه هدیه ای؟ فرمود: مهمان، با روزی خود می آید، و گناهان اهل خانه را برداشته می رود» و فرمود: «هر خانه ای که مهمان داخل آن نمی شود ملائکه نیز به آنجا نمی آیند» و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مروی است که «هیچ مومنی نیست که صدای پای مهمان را بشنود و به آن خوشحال شود مگر آنکه خدا همه گناهان او را می آمرزد، اگر چه میان زمین و آسمان را پرکرده باشد» و «روزی آن جناب گریست از سبب گریه او پرسیدند فرمودند: هفت روز است که میهمان به من وارد نشده، می ترسم که مرتبه من نزد خدا پست شده باشد» «و إبراهیم خلیل الحرمن علیه السلام چون می خواست چیزی بخورد به قدر یک میل یا دو میل راه بیرون می رفت که کسی را بیابد و با او غذا بخورد و او را «ابوالضیفان» یعنی پدر میهمانها گفتندی» و جمیع اخباری که در فضل و ثواب طعام دادن و آب دادن رسیده، دلالت بر فضیلت میهمانی نیز می کند و آن اخبار از حد، متجاوز است و وارد شده است که «هر که برادر مومن خود را اطعام کند تا سیر کند او را، و آب دهد تا سیر آب کند او را، خدا او را هفت خندق از آتش جهنم دور می کند، که ما بین هر خندق مسافت پانصد ساله راه باشد» و در روایتی دیگر رسیده است که «هر که اطعام کند مومنی را تا سیر کند او را، احدی از مخلوقات خدا قدر ثواب آن را نمی داند، نه ملک مقربی و نه نبی مرسلی، مگر خداوند عزوجل» و مخفی نماند که مهمانی که این همه ثواب از برای او رسیده است، نه آن است که متعارف اکثر اهل این زمان است، که به قصد ریا، یا افتخار، یا خودنمائی جمعی از اهل دنیا را بر دور هم جمع نموده به هرزه گوئی و غیبت مسلمین می گذرانند و انواع اسراف را مرتکب می شوند بلکه مهمانی است که مقصود از آن، تقرب به خدا، و اقتدای به سنت پیغمبر، و دلجوئی برادران و شاد کردن دل مومنان بود باشد، و قصد خودنمائی و فخر نداشته باشد و سزاوار آن است که فقرا و نیکان را مهمان کند، اگر چه مهمانی اغنیا و مطلق مردم نیز ثواب و فضیلت دارد. ,

و مستحب است که مهمانی خویشان و همسایگان را فراموش نکند و کسی را که بداند مهمانی رفتن بر او شاق است تکلیف نکند و زود غذا را حاضر کند. ,

و در حدیث است که «شتاب در هر کاری از شیطان است مگر در پنج چیز که شتاب در آنها طریقه پیغمبر خداست: طعام آوردن از برای مهمان و برداشتن میت و شوهر دادن دختر باکره و ادا نمودن قرض و توبه از گناه» و نیز سنت است که «طعام را به قدر کفایت حاضر کند نه کمتر باشد که موجب نقص آبرو و مروت است و نه زیادتر که تضییع مال و اسراف است و با مهمان گشاده روئی و خوش کلامی نماید و در وقت رفتن، تا در خانه، او را مشایعت کند» و در خدمت کردن، از میهمان تقاضای کار نکند. ,

و مخفی نماند که ضد ظلم به این معنی، عدالت به معنی اخص است و آن عبارت است از بازداشتن خود از ستم به مردمان، و دفع ظلم دیگران به قدر امکان از ایشان و نگاهداشتن هر کسی را بر حق خود. ,

و همچنان که اشاره به آن شده غالبا مراد از عدالتی که در اخبار و آیات ذکر می شود، این معنی است و شرافت این صفت از حیز وصف بیرون، و فضیلت آن از حد شرح و بیان افزون است تاجی است وهاج، که تارک مبارک هر پادشاهی به آن مزین گشت به منصب والای ظل اللهی سرافراز می گردد و خلعتی است پرقیمت، که قامت هر سلطانی به آن آراسته شد از میان همه خلایق به مرتبه جلیله عالم پناهی ممتاز می شود و در دار الضرب عنایت پروردگار، این سکه مبارکه را به نام نامی هر نامداری زدند تا قیام قیامت نام نیک او زینت بخش صفحه روزگار، و در دفتر خانه مکرمت آفریدگار، این توقیع وقیع را به اسم سامی هر کامکاری رقم کردند، ابد الدهر اسم همایون او دره التاج تارک سلاطین ذوی الاقتدار است. ,

و چگونه شرافت صفتی را بیان توان نمود که انتظام نظام بنی نوع انسان که اشرف انواع اکوان است به آن منوط، و قوام سلسله هستی بنی آدم، که افضل ابنای عالم است به آن مربوط چه حضرت خداوند متعال، و پادشاه لم یزل و لا یزال، عز شأنه، و عظم سلطانه چون به معماری قدرت کامله، و سرکاری حکمت شامله، در مرز و بوم عالم امکان، شهرستان هستی را بنا نهاد و به محصلی امر «کن»، صحرانشینان بادیه عدم را به آنجا کوچانید هر طایفه را در جهتی، و هر قومی را در محلی جای داد و در محله بالا، هفت گنبد لاجوردی سموات سبع را افراشته، خیل افلاکیان را در آنجا مقام فرمود و در محله سفلی، خانه هفت طبقه ارضین را بنا کرده، فرقه خاکیان را در آنجا سکنی داده، و به جهت بنی نوع انسان که با هر دو طایفه آشنا و مربوط، و با هر دو فرقه منسوب و مخلوط است، محله وسطی را تعیین و در آنجا از عناصر اربع، درهای چهار باغ گذارد صحن و ساحت ربع مسکون و چهار جوی دریاچه سبعه ابحر را طرح ریخته آدم أبو البشر را با ایل و الوس به آنجا فرستاد و جمله مادیات را به خدمت ایشان مأمور ساخت خورشید درخشان را به رتبه خوان سالاری سرافراز، و ماه تابان را به منصب مشعلداری ممتاز، ابر آزادی را راویه سقائی بر دوش نهاد، و باد بهاری را جاروب فراشی به دست داد. ,

4 ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

ضد دروغگویی، صدق است، که راستگویی است و آن اشرف صفات نفسانیه و رئیس اخلاق ملکیه است خداوندگار عالم می فرماید: «اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» یعنی «بپرهیزید از خدا و با راستگویان بوده باشید» و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که: «شش خصلت از برای من قبول کنید تا من بهشت را از برای شما متقبل شوم: هرگاه یکی از شما خبری دهد دروغ نگوید و چون وعده نماید تخلف نورزد و چنانچه امانت قبول نماید خیانت نکند و چشمهای خود را از نامحرم بپوشد و دستهای خود را از آنچه نباید به آن دراز کند نگاهدارد و فرج خود را محافظت نماید» و از امامین «همامین امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که: «به درستی که مرد به واسطه راستگویی به مرتبه صدیقان می رسد» و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که «هر که زبان او راستگو باشد، عمل او پاکیزه است و هر که نیت او نیک باشد، روزی او زیاد می شود و هر که با اهل خانه نیکویی کند، عمر او دراز می شود» و فرمود که: «نظر به طول رکوع و سجود کسی نکنید و به آن غره نشوید، زیرا می شود این امری باشد که به آن معتاد شده باشد، و به این جهت نتواند ترک کند و لیکن نظر به صدق کلام و امانتداری او کنید، و به این صفت، خوبی او را دریابید» و مخفی نماند که همچنان که صدق و کذب در سخن و گفتار است، همچنین در کردار و اخلاق و مقامات دین نیز یافت می شود. ,

آثار ملا احمد نراقی

36 اثر از باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی