36 اثر از باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی

مذکور شد که از حضرت ثمرات محبت به خدا، شوق به لقای او و انس به اوست، اما شوق، پس بدان که اصل شوق، عبارت است از میل به چیزی و رغبت به آن در حال غیاب آن پس شوق به چیزی که حاصل و حاضر است معنی ندارد بلکه شوق به چیزی می باشد که از وجهی ادراک آن شده باشد و از وجهی دیگر ادراک آن نشده باشد پس شوق داشته باشد به ادراک وجهی و عدم ادراک وجهی دیگر، به خفا و وضوح باشد یا به اجمال و تفصیل. ,

و فی الحقیقه مرجع هر دو یکی است، زیرا اجمال و تفصیل نیز همان خفا و وضوح است و افضل مراتب شوق، شوق به خدا و به لقای اوست و تفصیل شوق به او این است که آنچه از امور الهیه که از برای اهل معرفت حاصل می شود هر قدر که واضح باشد باز به جهت امتزاج آن به خیالات طبیعیه و موهومات معتاده، انسان گویا در پس پرده ای است که مانع از غایت وضوح آنها است، خصوصا هرگاه مشاغل دنیویه نیز مخلوط به آنها گردد. ,

پس کمال وضوح آنها نیست مگر در عالم آخرت پس این سبب شوق آدمی می گردد به خدا و نیز امور الهیه غیر متناهیه است و هر قدر که از برای صاحب معرفت حاصل شود باز امور غیر متناهیه غیر معلومه باقی می ماند که او وجود آنها را اجمالا می داند پس پیوسته شایق دانستن آنهاست و شوق به کمال وضوح بعضی از معلومات، ممکن است که به واسطه رسیدن به آن در آخرت منتهی گردد و اما شوق به رسیدن به آنچه اجمالا وجود آن را دانسته و تفصیل آن مجهول است هرگز منتهی نمی شود، نه در دنیا و نه در آخرت به جهت آنکه نهایت آن وقتی است که از برای بنده کشف شود از عظمت و کبریا و جلال و جمال و صفات و افعال و احکام الهی آنچه را که از برای خدا معلوم است و این محال است. ,

پس همیشه بنده عالم به این هست که از معارف الهیه امور غیرمعلومه به جهت او مانده است پس هرگز آتش شوق او فرو نمی نشیند و هیچ بنده ای نیست مگر اینکه درجات غیر متناهیه را بالاتر از درجه خود می بیند و مشتاق وصول به آنهاست، و لیکن آن شوق، موجب بهجت و لذت است نه الم و محنت، و چون این شوق، باعث ترقی بنده است پس آناف آنا درجات او در ترقی است و مرتبه او بالا می رود و ابد الآبد نعیم و لذت و بهجت او در تزاید است و هرگز انقطاعی از برای او نیست و از اشتغال او به لذت، درجات متعدده الم آتش شوق را احساس نمی کند «نورهم یسعی بین ایدیهم و بایمانهم یقولون ربنا اتمم لنا نورنا» یعنی «نور ایشان اطراف و جوانبشان را فرو گرفته و می گویند: خدایا نور ما را زیاد کن» بلی ترقی درجات و زیادتی ابتهاجات، موقوف به آن است که تخم آن را در دنیا کاشته باشد و اصل آن را کسب کرده باشد و بنابراین، ترقی و زیادتی از برای کسانی است که اصل آن را تحصیل کرده باشد و بسا باشد کسانی باشند که در یک درجه بایستند و دیگر ترقی و رفعت از برای ایشان نباشد به جهت اینکه اصل همان قدر را خود تحصیل نموده اند و بس و تعیین اصل و فرع انوار و ابتهاجات و مراتب آخرت به عنوان قطع از برای امثال ما میسر نیست. ,

آنچه مذکور شد از شرف مرتبه رضا منافاتی به دعا ندارد، زیرا از جانب شریعت به دعا مأموریم و خداوند عالم از ما دعا خواسته است و آن را مفتاح سعادات و کلید حاجات ساخته و باران لطف و احسان از آن متواتر، و خیرات و برکات به واسطه آن متکاثر نفس انسانی از آن روشن و منور، و آئینه دل از زنگ کدورات، مطهر و گفتن اینکه دعا منافی رضاست، از جهل ربط مسببات به اسباب، و غفلت از تربیت بعضی موجودات نسبت به بعضی دیگر است و اگر آشامیدن آب به جهت رفع تشنگی، و خوردن غذا به جهت سد گرسنگی با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد دعا هم با رضا مخالفت خواهد داشت و» همچنین امر به معروف و نهی از منکر، و کراهت معاصی و بغض اهل معصیت با مقام رضا منافات ندارد و به قدر مقدور بر طالب سعادت دوری از ارباب معصیت و فرار از شهری که در آن معصیت شایع است لازم زیرا آنچه در فضیلت رضا و شرف آن وارد شده دخل به امور تکلیفیه ندارد چنانچه سابق بر این مذکور شد حکیم علی الإطلاق به جهت مصالح خفیه که عقل ما از آن قاصر است در این امور ما را فی الجمله اختیاری داده و زمام آن را به وجهی در قبضه اختیار ما نهاده است و رضا در اموری است که از دیار الهی وارد، و به امر پادشاهی برابر بندگان نازل می گردد. ,

بدان که دانستی که توبه، عبارت است از پشیمانی بر معصیتی که از آدمی سرزده، و عزم بر ترک آن درآینده و همین قدر در قبول توبه کافی نیست بلکه باید دانست که گناهی که از آدمی سرزده یا محض «حق الله» است و غیر خدای را در آن حقی نیست یا در آن «حق الناس» نیز هست. ,

پس اگر از قسم اول باشد آن نیز بر دو قسم است: ,

یا چیزی است که قضا و تلافی از برای آن واجب نیست مثل شرب خمر و ساز زدن و امثال اینها، و در توبه این قسم، همان پشیمانی و عزم بر ترک و حزن و اندوه در ارتکاب آن در قبول توبه کفایت می کند. ,

و یا چیزی است که تلافی آن شرعا لازم است، چون نماز و روزه و زکوه و خمس و کفاره و امثال اینها، و در این قسم، علاوه بر پشیمانی و عزم بر عدم ارتکاب آن معصیت به قدر امکان، آنچه را ترک نموده قضا می نمایی تا دیگر یقین به بقای قضا در ذمه خود نداشته باشی. ,

طایفه هشتم: از فریفتگان، أغنیا و مالدارانند و غرور ایشان نیز از راههای بسیار می شود، بعضی که دیده بصیرتشان پوشیده و کثافات دنیویه را در نظر ایشان وقعی است، چنان پندارند که وسعت دنیایی نتیجه قرب خدایی است، و به این سبب، خود را بر فقرا ترجیح می دهند و به نظر حقارت در ایشان می نگرند و می گویند: معلوم است که قرب و قدر ما در نزد خدا از آنها بیشتر است که ما را غنی و آنها را فقیر گردانیده و این غایت حمق، و نهایت جهل است. ,

2 نه منعم به مال از کسی بهتر است خر ار جل اطلس بپوشد خرست

آیا ندیده اند که خدای تعالی در قرآن مجید متاع دنیویه را لهو و لعب و فتنه نامیده است و چگونه زیادتی چنین چیزی موجب قدر و مرتبه نزد خدای می شود؟ بلکه صاحب قدر و مرتبه نزد او کسی است که او را از اینها منزه دارد و آیا نشنیده ای که طوایف أنبیا و أولیا و برگزیدگان درگاه خدا به چه نوع زندگانی کرده اند؟ و به چه فقر و تهیدستی گذرانیده اند؟ حتی اینکه رسیده است که هفتاد پیغمبر از گرسنگی مردند». ,

خاتم انبیا که باعث ایجاد عرض و سماء بود، اهلبیت او را در دنیا این قدر نبود که سد جوع خود کنند عیسی علیه السلام که بی واسطه بشر به وجود آمد، به گیاه صحرا قوت خود را گذرانیدی و دنیا در دست کفار و فجار بود و اشرار از آن تمتع می یافتند و معاویه علیه اللعنه الف الف می بخشید و سرور أولیا سبوس جو می خورد. ,

از جمله محبت های ممدوحه حب فی الله است، که دوستی در راه خدا باشد همچنان که بغض فی الله از عداوتهای مستحسنه است و فضیلت و ثواب این دو بسیار، و اخبار در مدحشان بی شمار است. ,

حضرت رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که: «دوستی مومن از برای مومن در راه خدا بهترین شعبه های ایمان است آگاه باشید که هر که دوست داشته باشد در راه خدا و دشمن داشته باشد در راه خدا و عطا و منع او در راه خدا باشد، او از جمله برگزیدگان خداست» و فرمود: «کسانی که یکدیگر را از برای خدا دوست دارند در روز قیامت بر زمینی باشند از زبر جد سبز در سایه عرش پروردگار، و رویهای ایشان از خورشید طالع سفیدتر و روشن تر خواهد بود و آرزو خواهد برد به مکان و مرتبه ایشان هر ملک مقربی و پیغمبر مرسلی» از حضرت سید الساجدین علیه السلام مروی است که «چون خدا خلق اولین و آخرین را جمع نماید منادی ندا کند که کجایند کسانی که یکدیگر را از برای خدا دوست داشتند؟ پس طایفه ای برخیزند خطاب رسد که بروید به بهشت بدون حساب ملائکه ایشان را ملاقات کنند و گویند: به کجا می روید؟ گویند: به بهشت گویند: شما چه جماعتید؟ ایشان گویند: ماییم که از برای خدا یکدیگر را دوست داشته ایم» و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که «چون خواهی بدانی که در تو خیری هست یا نه، دل خود را نظر کن، اگر اهل عبادت و طاعت را دوست داری و اهل معصیت را دشمن داری، بدان که تو از اهل خیری و خدا تو را دوست دارد و اگر بر عکس آنی، خدا تو را دشمن دارد و در تو خیری نیست» و فرمود: «اگر مردی، مرد دیگری را از برای خدا دوست دارد خدا ثواب محبت را به او عطا می فرماید، اگر چه آن محبوب، در علم خدا از اهل جهنم باشد و اگر مردی دیگری را از برای خدا دشمن داشته خدا ثواب بغض فی الله را به او کرامت می فرماید، اگر چه آن شخص مبغوض، در علم خدا از اهل بهشت باشد» و دوستی در راه خدا دو قسم می شود: ,

اول آنکه کسی دیگری را دوست داشته باشد از برای امری که فایده او در آخرت به این محب عاید گردد مثل اینکه شاگرد، استاد را دوست دارد از برای اینکه او را تعلیم می کند و او را از حضیض جهل به اوج مرتبه علم می رساند یا استاد، شاگرد را محبت داشته باشد به جهت اینکه منشأ ثواب معلم می شود و امثال اینها. ,

دوم آنکه او را دوست داشته باشد نه به جهت فایده اخرویه که از او به او عاید شود، بلکه از جهت اینکه مخلوق خداست و منسوب به اوست به نسبت عامی که از برای کافه مخلوقات است، یا به جهت خصوصیت نسبتی که از برای او هست از تقرب او به خدا یا اشتغال او به خدمت خدا یا محبت او از برای خدا و امثال اینها زیرا از علامات غلبه محبت با کسی آن است که محبت ا او تعدی کند به متعلقان و منسوبان او نیز، اگر چه نسبت دوری داشته باشد همچنان که کسی که انسانی را دوست دارد، دوست او را دوست دارد و خدمتکار او را، و هر که مدح محبوب او را کند بلکه با در و دیوار محله و دیار او محبت دارد همچنان که گفته اند: ,

بدان که ضد حب جاه و شهرت محبت گمنامی و بی اعتباری خود در نظر مردم است و آن شعبه ای است از زهد و از جمله صفات حسنه مومنین و خصال پسندیده مقربین است. ,

از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که فرمودند: «به درستی که خدا دوست دارد پرهیزکاران گمنام پوشیده و پنهان را، که چون غایب شوند کسی جستجوی ایشان نکند و هرگاه حاضر شوند کسی ایشان را نشناسد دلهایشان چراغهای هدایت، که باعث نجات دیگران از ظلمت می شود» و فرمودند: «بسا صاحب دو جامه کهنه که کسی اعتنایی به او نمی کند که اگر خدا را قسم دهد قسم او را رد نمی کند و چون گوید: خدایا مرا بهشت عطا کن به او عطا می فرماید، و لیکن از دنیا هیچ چیز به او ندهد» و نیز از آن سرور مروی است که : «اهل بهشت کسانی هستند ژولیده مو و غبار آلوده، که بجز دو جامه کهنه ندارند و کسی اعتنا به ایشان نمی کند اگر در خانه امرا إذن دخول طلبند اذن نمی یابند و چون از برای خود زنی خطبه کنند، کسی قبول نکند و خطبه ایشان را اجابت ننماید و چون سخن گویند به سخن ایشان گوش ندارند. ,

خواهشهای ایشان در سینه هایشان مانده و حاجتنهایشان برنیامده اگر نور ایشان را در میان اهل قیامت قسمت کنی همه را فرو گیرد». ,

4 تهی دست مردان پرحوصله بیابان نوردان بی قافله

و مخفی نماند که بعضی از علما گفته اند که توبه نیست، مگر از همه گناهان پس نمی شود که از بعضی گناهان توبه کند و از بعضی نکند و حق چنانچه والد ماجد حقیر در جامع السعادات تصریح فرموده آن است که صحیح است توبه کردن از بعضی گناهان دون بعضی به شرطی که از یک نوع نباشد مثل اینکه از گناهان کبیره توبه کند نه از صغیره یا از حق الناس توبه کند و نه از حق الله یا از قتل مسلمین توبه کند و بس یا از زنای تنها توبه کند یا از شرب خمر تنها، یا غیبت تنها و همچنین در این وقت، گناه آنچه از آن توبه کرده از او ساقط می شود و توبه اکثر توبه کنندگان از این قبیل است. ,

و لیکن توبه از بعضی گناه دون بعضی دیگر که از آن نوع باشند معنی ندارد و صحیح نیست مثل اینکه توبه کند که مال حرام نخورد، اما از گوشت حرام مضایقه نکند یا توبه کند که غیبت زید را نکند، اما از غیبت دیگران مضایقه نکند یا زنا به فلان زن نکند و امثال اینها. ,

بدان که توبه که جامع شرایط بوده باشد در درگاه الهی مقبول است به اجماع جمیع علما و تصریح آیات و اخبار. ,

خدای تعالی می فرماید: «و هو الذی یقبل التوبه عن عباده» یعنی «خدا آنچنان کسی است که توبه بندگان را قبول می فرماید» و می فرماید: «و من یعمل سوءا او یظلم نفسه ثم یستغفر الله یجد الله غفورا رحیما» یعنی «هر که عمل بدی کند یا ظلم به نفس خود کند پس توبه کند و طلب آمرزش از خدا نماید می یابد خدا را آمرزنده و رحم کننده» و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هرگاه این قدر گناه بکنید که تا آسمان برسد پس پشیمان شوید خدا توبه شما را قبول می نماید» و نیز از آن حضرت مروی است که «پشیمانی، کفاره گناهان است» و نیز از آن حضرت مروی است که «هر که یکسال پیش از مردن، توبه کند حق تعالی توبه او را قبول می کند پس فرمود: سال، زیاد است هر که یک ماه پیش از مردن توبه کند خدای تعالی توبه او را قبول می فرماید و بعد از آن فرموده: ماه زیاد است هر که یک هفته قبل از مردن توبه کند خدا توبه او را قبول می فرماید: پس فرمود که هفته نیز بسیار است هر که یک روز قبل از وفات، تائب باشد توبه او قبول می شود پس فرمود که روز نیز زیاد است هر که توبه کند پیش از آنکه مرگ گلوی او را بگیرد و مرگ را معاینه ببیند خدای تعالی توبه او را قبول می فرماید» و حضرت امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم فرمود که مومن هرگاه توبه کند گناهان او آمرزیده است پس بعد از توبه و آمرزش، عمل را از سرگیرد و آگاه باشید، به خدا قسم که توبه نیست مگر از برای اهل ایمان محمد بن مسلم عرض کرد که اگر بعد از توبه عود به گناه کند و باز توبه کند حال او چگونه است؟ حضرت فرمود: ای پسر مسلم آیا چنان می بینی که بنده مومن از گناه نادم شود و از خدا طلب آمرزش نماید و خدا توبه او را قبول نکند؟ عرض کرد که مکرر چنین می کند، یعنی گناه می کند و توبه می نماید؟ فرمود: مومن هر وقت عود به استغفار و توبه کند خدا عود به آمرزش می نماید بدرستی که خدای تعالی آمرزنده و رحیم است و توبه را قبول می کند و گناهان را عفو می فرماید» مروی است که «حضرت آدم علیه السلام عرض کرد که پروردگارا شیطان را بر من مسلط ساختی و او را در عروق بدن من جای دادی، در عوض آن چیزی به من عطا فرمای خطاب رسید که ای آدم از برای تو این را قرار دادم که هر یک از ذریه تو که قصد معصیتی کند و آن را مرتکب نشود چیزی بر آنها نوشته نمی شود و چون مرتکب آن گردد یک گناه بر او نوشته می شود و اگر قصد طاعتی کند و آن را نکند یک حسنه از برای او ثبت می شود و اگر بکند ده حسنه از برای او نوشته می شود آدم عرض کرد که پروردگارا زیاد کن خطاب رسید که اگر ایشان گناهی کند و استغفار کند او را می آمرزم آدم علیه السلام عرض کرد: الهی زیادتر کن فرمود که توبه را از برای ایشان قرار داده ام تا نفس ایشان باقی است آدم عرض کرد که این قدر مرا کافی است» و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود که «مردی گناه می کند و خدا به جهت آن گناه او را داخل بهشت می کند راوی می گوید که عرض کردم: به جهت گناه داخل بهشت می شود؟ فرمود: بلی گناه می کند پس همیشه از آن گناه خود ترسناک است و نفس خود را دشمن دارد، به این جهت خدا او را به بهشت می برد» و فرمود که «بنده مومن چون گناه کند هفت ساعت خدا او را مهلت می دهد، اگر استغفار کرد چیزی بر او نوشته نمی شود و اگر هفت ساعت گذشت و توبه و استغفار نکرد یک گناه بر او نوشته می شود» و نیز از آن حضرت مروی است که «هیچ مومنی نیست که در شبانه روزی چهل گناه کبیره کند پس پشیمان شود و بگوید: «استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم بدیع السموات و الارض ذوالجلال و الاکرام و اسئله ان یصلی علی محمد و آل محمد و ان یتوب علی» مگر آنکه خدای آن گناهان را بیامرزد پس فرمود که هیچ خوفی نیست بر کسی که شبانه روزی زیاده از چهل گناه کبیره مرتکب شود». ,

صفت بیست و ششم: فراموشی اعمال خود، و غفلت از محاسبه آنهاست و این سبب کلی هلاکت اکثر مردمان و خسران ایشان است، زیرا تاجر اگر هر چندی یک دفعه به حساب خود نرسد و دخل و خرج را موازنه ننماید و سود و زیان خود را مقابله نکند و محاسبه کارکنان و شرکای خود را نجوید، در اندک وقتی همه سرمایه او برباد می رود و تهدیست و بیچاره می ماند. ,

پس همچنین آدمی اگر هر چندی یک مرتبه به محاسبه اعمال اعضا و جوارح خود نپردازد و طاعات و حسنات خود را موازنه نکند و سود و زیان عمر خود را که سرمایه اوست ملاحظه ننماید عاقبت امر او به او هلاکت منجر می شود. ,

و شکی نیست که این صفت، منافی مقتضای توحید و ایمان، و موجب سخط پروردگار منان است و بنده عاجز و ذلیل مهینی را که به اسرار قضا و قدر، جاهل و از موارد حکمتها و مصالح، غافل است چکار به اعتراض و انکار بر افعال خداوند خالق عالم حکیم خبیر؟ و مخلوق ضعیف و بیکاره را چه یارای نارضایتی به رضای پروردگار او. ,

2 ما بنده ایم و عاجز، او حاکم است و قادر گر می کشد به زورم، ور می کشد به زاری

3 به درد و صاف تو را کار نیست دم درکش که هر چه ساقی ما ریخت عین الطاف است

در بعضی از اخبار قدسیه وارد شده است که «وای پس وای از برای کسی که گوید: این امر چرا شد؟ و فلان امر چگونه شد؟» و در خبر قدسی دیگر رسیده است که «منم خدایی که بجز من خدایی نیست پس هر که صبر نکند بر بلای من، و راضی نشود به قضای من، و شکر نکند از برای نعمای من برود خدایی بجوید سوای من» موسی بن عمران علیه السلام عرض کرد که «پروردگارا چه کس در نزد تو محبوب تر است؟ فرمود: کسی که هرگاه من محبوب او را از او بگیرم سر تسلیم نهد پس عرض کرد که سخط تو بر کدام کس است؟ فرمود: کسی که طلب خیر از من کند در امری و چون حکمی کنم از برای او به حکم من راضی نباشد» مروی است که «یکی از پیغمبران ده سال شکایت کرد به خدا از فقر و گرسنگی و برهنگی، و دعای او به اجابت نرسید بعد از آن، خدا به او وحی فرستاد که تا چند شکایت خواهی نمود؟ من اهل شکایت نیستم و سزاوار نیست که مرا مذمت کنند و تو به شکایت و مذمت سزاوارتری و از برای تو پیش از خلق آسمان و زمین چنین مقدر شده و چنین حکم فرموده ام از برای تو پیش از آنکه دنیا را خلق کنم آیا تو می خوای که به جهت تو خلق دنیا را از سرگیرم؟ با می خواهی تقدیر را به جهت تو تبدیل کنم و اراده تو بالای اراده من باشد؟ پس به عزت و جلال خودم قسم که اگر یکبار دیگر این به خاطر تو بگذرد اسم تو را از دیوان نبوت محو می کنم». ,

بدان که شریعت مقدسه، گناه را دو قسم کرده است: کبیره و صغیره و حکم فرموده است که اجتناب از گناهان کبیره، کفاره گناهان صغیره است. ,

چنانچه خدای تعالی فرمود: «ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم» یعنی «اگر اجتناب کنید از کبائر آنچه بر شما حرام شده است، آن را کفاره سایر گناهان شما می کنیم» و اجتناب از کبیره، در وقتی کفاره صغیره می شود که به قدرت و اراده، آن را از برای خدا ترک کنی نه آنکه قدرت بر آن نداشته باشی یا از راه ترس مردم یا حفظ آبرو و یا به جهت عدم شوق و رغبت، آن را نکنی چنین اجتنابی کفاره صغائر نمی شود. ,

و در تعیین گناهان کبیره میان علما، خلاف بسیار است بعضی آنها را هفت گفته اند و بعضی بیشتر و از بعضی روایات هفتصد مستفاد می شود و ظاهر آن است که هر گناهی که در قرآن مجید وعده عذاب به آن شده کبیره است و از جمله گناهان کبیره است: شرک به خدا و قتل مسلم عمدا و قذف زنان محصنه، یعنی نسبت زنا به زنان مسلمه که مشهور به زنا نباشند دادن، مثل اینکه کسی را ولد الزنا بگویی، یا نسبت زنا به زن و خواهر کسی بدهی و عقوق والدین و زنا و ظلم و حکم به غیر حق و خوردن مال یتیم را به ظلم، و خوردن ربا و ترک نماز عمدا و در بعضی احادیث، از گناهان کبیره شمرده اند: سحر را و قسم دروغ را و حبس زکوه و کتمان شهادت، و شرب خمر، و دزدی و قمار و کم فروشی و لواط و شهادت ناحق و اعانت ظالمین بر ظلم و دروغ و غنا کردن و شنیدن، و تکبر و خیانت و حبس حق مردم بدون عذر شرعی. ,

آثار ملا احمد نراقی

36 اثر از باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی