آمد و گفت از ملا احمد نراقی مثنوی طاقدیس 209
1. آمد و گفت ای خلیل مؤتمن
یک نصیحت بشنو از من بی سخن
...
1. آمد و گفت ای خلیل مؤتمن
یک نصیحت بشنو از من بی سخن
...
1. چون خلیل الله فکند آن را شهاب
سوی اسماعیل آمد با شتاب
...
1. آن اذان و آن اقامه نفخ صور
آن ز جا برخاستن بعث و نشور
...
1. باز آیم بر سر آن داستان
داستان دوستان جانفشان
...
1. در ریاضت روزی آوردی به شب
شب رسانیدی به روز اندر طلب
...
1. دیده ای خواهم ازین هم تیزتر
تا ببینم زیر این مکری دگر
...
1. صبر از آثار جسم ظاهر است
دیده های ظاهر آن را ناظر است
...
1. ای پدر خنجر برآر از آستین
بر زمین بگذار از عجزم جبین
...
1. آن یکی را بود وامی بر کسی
از اجل بگذشته بود آن را بسی
...
1. آستین بالا فکند و با طرب
چهره خندان و تبسم بر دو لب
...
1. بود با خنجر خلیل اندر عتاب
کآمد از اقلیم لاهوتش خطاب
...
1. بود در شهری فقیری خارکن
تیشه ای بودش ز دنیا و رسن
...