20 اثر از دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

1 چونک صانع خواست ایجاد بشر از برای ابتلای خیر و شر

2 جبرئیل صدق را فرمود رو مشت خاکی از زمین بستان گرو

3 او میان بست و بیامد تا زمین تا گزارد امر رب‌العالمین

4 دست سوی خاک برد آن مؤتمر خاک خود را در کشید و شد حذر

1 گفت میکائیل را تو رو به زیر مشت خاکی در ربا از وی چو شیر

2 چونک میکائیل شد تا خاکدان دست کرد او تا که برباید از آن

3 خاک لرزید و درآمد در گریز گشت او لابه‌کنان و اشک‌ریز

4 سینه سوزان لابه کرد و اجتهاد با سرشک پر ز خون سوگند داد

1 قوم یونس را چو پیدا شد بلا ابر پر آتش جدا شد از سما

2 برق می‌انداخت می‌سوزید سنگ ابر می‌غرید رخ می‌ریخت رنگ

3 جملگان بر بامها بودند شب که پدید آمد ز بالا آن کرب

4 جملگان از بامها زیر آمدند سر برهنه جانب صحرا شدند

1 گفت اسرافیل را یزدان ما که برو زان خاک پر کن کف بیا

2 آمد اسرافیل هم سوی زمین باز آغازید خاکستان حنین

3 کای فرشتهٔ صور و ای بحر حیات که ز دمهای تو جان یابد موات

4 در دمی از صور یک بانگ عظیم پر شود محشر خلایق از رمیم

1 گفت یزدان زو عزرائیل را که ببین آن خاک پر تخییل را

2 آن ضعیف زال ظالم را بیاب مشت خاکی هین بیاور با شتاب

3 رفت عزرائیل سرهنگ قضا سوی کرهٔ خاک بهر اقتضا

4 خاک بر قانون نفیر آغاز کرد داد سوگندش بسی سوگند خورد

1 احمقانه از سنان رحمت مجو زان شهی جو کان بود در دست او

2 باسنان و تیغ لابه چون کنی کو اسیر آمد به دست آن سنی

3 او به صنعت آزرست و من صنم آلتی کو سازدم من آن شوم

4 گر مرا ساغر کند ساغر شوم ور مرا خنجر کند خنجر شوم

1 گفت یزدان آنک باشد اصل دان پس ترا کی بیند او اندر میان

2 گرچه خویش از عامه پنهان کرده‌ای پیش روشن‌دیدگان هم پرده‌ای

3 وانک ایشان را شکر باشد اجل چون نظرشان مست باشد در دول

4 تلخ نبود پیش ایشان مرگ تن چون روند از چاه و زندان در چمن

1 وا رهی زین روزی ریزهٔ کثیف در فتی در لوت و در قوت شریف

2 گر هزاران رطل لوتش می‌خوری می‌روی پاک و سبک هم‌چون پری

3 که نه حبس باد و قولنجت کند چارمیخ معده آهنجت کند

4 گر خوری کم گرسنه مانی چو زاغ ور خوری پر گیرد آروغت دماغ

1 آن یکی می‌گفت خوش بودی جهان گر نبودی پای مرگ اندر میان

2 آن دگر گفت ار نبودی مرگ هیچ که نیرزیدی جهان پیچ‌پیچ

3 خرمنی بودی به دشت افراشته مهمل و ناکوفته بگذاشته

4 مرگ را تو زندگی پنداشتی تخم را در شوره خاکی کاشتی

آثار جلال الدین محمد مولوی

20 اثر از دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی