بازگردان از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 76
1. بازگردان قصهٔ عشق ایاز
که آن یکی گنجیست مالامال راز
...
1. بازگردان قصهٔ عشق ایاز
که آن یکی گنجیست مالامال راز
...
1. شعله میزد آتش جان سفیه
که آتشی بود الولد سر ابیه
...
1. ای خروسان از وی آموزید بانگ
بانگ بهر حق کند نه بهر دانگ
...
1. جسم مجنون را ز رنج و دوریی
اندر آمد ناگهان رنجوریی
...
1. گفت معشوقی به عاشق ز امتحان
در صبوحی کای فلان ابن الفلان
...
1. آن امینان بر در حجره شدند
طالب گنج و زر و خمره بدند
...
1. شاه قاصد گفت هین احوال چیست
که بغلتان از زر و همیان تهیست
...
1. این جنایت بر تن و عرض ویست
زخم بر رگهای آن نیکوپیست
...
1. کن میان مجرمان حکم ای ایاز
ای ایاز پاک با صد احتراز
...
1. گفت ای شه جملگی فرمان تراست
با وجود آفتاب اختر فناست
...
1. چند پختی تلخ و تیز و شورگز
این یکی بار امتحان شیرین بپز
...