شاه از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 55
1. شاه پرسیدش که باری وحی چیست
یا چه حاصل دارد آن کس کو نبیست
...
1. شاه پرسیدش که باری وحی چیست
یا چه حاصل دارد آن کس کو نبیست
...
1. آن یکی عاشق به پیش یار خود
میشمرد از خدمت و از کار خود
...
1. آن یکی پرسید از مفتی به راز
گر کسی گرید به نوحه در نماز
...
1. یک مریدی اندر آمد پیش پیر
پیر اندر گریه بود و در نفیر
...
1. یک کنیزک یک خری بر خود فکند
از وفور شهوت و فرط گزند
...
1. طوطیی در آینه میبیند او
عکس خود را پیش او آورده رو
...
1. آن یکی میدید خواب اندر چله
در رهی ماده سگی بد حامله
...
1. بود مردی صالحی ربانیی
عقل کامل داشت و پایان دانیی
...
1. چارهٔ آن دل عطای مبدلیست
داد او را قابلیت شرط نیست
...
1. چونک صانع خواست ایجاد بشر
از برای ابتلای خیر و شر
...
1. گفت میکائیل را تو رو به زیر
مشت خاکی در ربا از وی چو شیر
...