چون از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 34
1. چون فناش از فقر پیرایه شود
او محمدوار بیسایه شود
1. چون فناش از فقر پیرایه شود
او محمدوار بیسایه شود
1. مرغکی اندر شکار کرم بود
گربه فرصت یافت او را در ربود
1. این سخن را نیست پایان و فراغ
ای خلیل حق چرا کشتی تو زاغ
1. ای مبدل کرده خاکی را به زر
خاک دیگر را بکرده بوالبشر
1. گفت پیغامبر که رحم آرید بر
جان من کان غنیا فافتقر
1. آهوی را کرد صیادی شکار
اندر آخر کردش آن بیزینهار
1. شد محمد الپ الغ خوارزمشاه
در قتال سبزوار پر پناه
1. روزها آن آهوی خوشناف نر
در شکنجه بود در اصطبل خر
1. آن عزیز مصر میدیدی به خواب
چونک چشم غیب را شد فتح باب
1. شهوتی است او و بس شهوتپرست
زان شراب زهرناک ژاژ مست
1. آدم حسن و ملک ساجد شده
همچو آدم باز معزول آمده