آن از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 23
1. آن سگی میمرد و گریان آن عرب
اشک میبارید و میگفت ای کرب
...
1. آن سگی میمرد و گریان آن عرب
اشک میبارید و میگفت ای کرب
...
1. پر طاوست مبین و پای بین
تا که سؤ العین نگشاید کمین
...
1. یا رسولالله در آن نادی کسان
میزنند از چشم بد بر کرکسان
...
1. پر خود میکند طاوسی به دشت
یک حکیمی رفته بود آنجا بگشت
...
1. روی نفس مطمئنه در جسد
زخم ناخنهای فکرت میکشد
...
1. بر مکن پر را و دل بر کن ازو
زانک شرط این جهاد آمد عدو
...
1. عاشقان را شادمانی و غم اوست
دستمزد و اجرت خدمت هم اوست
...
1. زین بفرمودست آن آگه رسول
که هر آنک مرد و کرد از تن نزول
...
1. همچو هاروت و چو ماروت آن دو پاک
بستهاند اینجا به چاه سهمناک
...
1. چون ز گریه فارغ آمد گفت رو
که تو رنگ و بوی را هستی گرو
...
1. پس هنر آمد هلاکت خام را
کز پی دانه نبیند دام را
...