این از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 12
1. این سخن پایان ندارد مصطفی
عرضه کرد ایمان و پذرفت آن فتی
...
1. این سخن پایان ندارد مصطفی
عرضه کرد ایمان و پذرفت آن فتی
...
1. گرچه آن مطعوم جانست و نظر
جسم را هم زان نصیبست ای پسر
...
1. قسم او خاکست گر دی گر بهار
میر کونی خاک چون نوشی چو مار
...
1. ای خدای بینظیر ایثار کن
گوش را چون حلقه دادی زین سخن
...
1. چون ملک از لوح محفوظ آن خرد
هر صباحی درس هر روزه برد
...
1. همچو قومی که تحری میکنند
بر خیال قبله سویی میتنند
...
1. او همی گوید که از اشکال تو
غره گشتم دیر دیدم حال تو
...
1. صوفیی بدرید جبه در حرج
پیشش آمد بعد به دریدن فرج
...
1. آمدیم اکنون به طاوس دورنگ
کو کند جلوه برای نام و ننگ
...
1. گفت درویشی به درویشی که تو
چون بدیدی حضرت حق را بگو
...
1. این تفاوت عقلها را نیک دان
در مراتب از زمین تا آسمان
...