20 اثر از دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

1 شاه پرسیدش که باری وحی چیست یا چه حاصل دارد آن کس کو نبیست

2 گفت خود آن چیست کش حاصل نشد یا چه دولت ماند کو واصل نشد

3 گیرم این وحی نبی گنجور نیست هم کم از وحی دل زنبور نیست

4 چونک او حی الرب الی النحل آمدست خانهٔ وحیش پر از حلوا شدست

1 آن یکی عاشق به پیش یار خود می‌شمرد از خدمت و از کار خود

2 کز برای تو چنین کردم چنان تیرها خوردم درین رزم و سنان

3 مال رفت و زور رفت و نام رفت بر من از عشقت بسی ناکام رفت

4 هیچ صبحم خفته یا خندان نیافت هیچ شامم با سر و سامان نیافت

1 آن یکی پرسید از مفتی به راز گر کسی گرید به نوحه در نماز

2 آن نماز او عجب باطل شود یا نمازش جایز و کامل بود

3 گفت آب دیده نامش بهر چیست بنگری تا که چه دید او و گریست

4 آب دیده تا چه دید او از نهان تا بدان شد او ز چشمهٔ خود روان

1 یک مریدی اندر آمد پیش پیر پیر اندر گریه بود و در نفیر

2 شیخ را چون دید گریان آن مرید گشت گریان آب از چشمش دوید

3 گوشور یک‌بار خندد کر دو بار چونک لاغ املی کند یاری بیار

4 بار اول از ره تقلید و سوم که همی‌بیند که می‌خندند قوم

1 یک کنیزک یک خری بر خود فکند از وفور شهوت و فرط گزند

2 آن خر نر را بگان خو کرده بود خر جماع آدمی پی برده بود

3 یک کدویی بود حیلت‌سازه را در نرش کردی پی اندازه را

4 در ذکر کردی کدو را آن عجوز تا رود نیم ذکر وقت سپوز

1 طوطیی در آینه می‌بیند او عکس خود را پیش او آورده رو

2 در پس آیینه آن استا نهان حرف می‌گوید ادیب خوش‌زبان

3 طوطیک پنداشته کین گفت پست گفتن طوطیست که اندر آینه‌ست

4 پس ز جنس خویش آموز سخن بی‌خبر از مکر آن گرگ کهن

1 آن یکی می‌دید خواب اندر چله در رهی ماده سگی بد حامله

2 ناگهان آواز سگ‌بچگان شنید سگ‌بچه اندر شکم بد ناپدید

3 بس عجب آمد ورا آن بانگها سگ‌بچه اندر شکم چون زد ندا

4 سگ‌بچه اندر شکم ناله کنان هیچ‌کس دیدست این اندر جهان

1 بود مردی صالحی ربانیی عقل کامل داشت و پایان دانیی

2 در ده ضروان به نزدیک یمن شهره اندر صدقه و خلق حسن

3 کعبهٔ درویش بودی کوی او آمدندی مستمندان سوی او

4 هم ز خوشه عشر دادی بی‌ریا هم ز گندم چون شدی از که جدا

1 چارهٔ آن دل عطای مبدلیست داد او را قابلیت شرط نیست

2 بلک شرط قابلیت داد اوست داد لب و قابلیت هست پوست

3 اینک موسی را عصا ثعبان شود هم‌چو خورشیدی کفش رخشان شود

4 صد هزاران معجزات انبیا که آن نگنجد در ضمیر و عقل ما

آثار جلال الدین محمد مولوی

20 اثر از دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر پنجم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی