این از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 32
1. این صدا جان مرا تغییر کرد
از غم و اندوه تلخم پیر کرد
1. این صدا جان مرا تغییر کرد
از غم و اندوه تلخم پیر کرد
1. بر فلک پیدا شد آن استارهاش
کوری فرعون و مکر و چارهاش
1. بعد نه مه شه برون آورد تخت
سوی میدان و منادی کرد سخت
1. خود زن عمران که موسی برده بود
دامن اندر چید از آن آشوب و دود
1. باز وحی آمد که در آبش فکن
روی در اومید دار و مو مکن
1. یک حکایت بشنو از تاریخگوی
تا بری زین راز سرپوشیده بوی
1. گفت فرعونش چرا تو ای کلیم
خلق را کشتی و افکندی تو بیم
1. گفت با امر حقم اشراک نیست
گر بریزد خونم امرش باک نیست