بعد از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 95
1. بعد دیری گشت آنها هفت مرد
جمله در قعده پی یزدان فرد
1. بعد دیری گشت آنها هفت مرد
جمله در قعده پی یزدان فرد
1. این سخن پایان ندارد تیز دو
هین نماز آمد دقوقی پیش رو
1. در تحیات و سلام الصالحین
مدح جملهٔ انبیا آمد عجین
1. پیش در شد آن دقوقی در نماز
قوم همچون اطلس آمد او طراز
1. انبیا گویند روز چاره رفت
چاره آنجا بود و دستافزار زفت
1. آن دقوقی در امامت کرد ساز
اندر آن ساحل در آمد در نماز
1. آنچنانک ناگهان شیری رسید
مرد را بربود و در بیشه کشید
1. چون دقوقی آن قیامت را بدید
رحم او جوشید و اشک او دوید
1. چون رهید آن کشتی و آمد بکام
شد نماز آن جماعت هم تمام
1. یادم آمد آن حکایت کان فقیر
روز و شب میکرد افغان و نفیر
1. میکشیدش تا به داود نبی
که بیا ای ظالم گیج غبی