ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 24
1. ای دوست به دوستی قرینیم ترا
هرجا که قدم نهی زمینیم ترا
1. ای دوست به دوستی قرینیم ترا
هرجا که قدم نهی زمینیم ترا
1. ای سبزی هر درخت و هر باغ و گیا
ای دولت و اقبال من و کار و کیا
1. ای شب شادی همیشه بادی شادا
عمرت به درازی قیامت بادا
1. این آتش عشق میپزاند ما را
هر شب به خرابات کشاند ما را
1. این روزه چو غربال به بیزد جان را
پیدا آرد قراضهٔ پنهان را
1. ای آنکه گرفت شربت از مشرب ما
مستی گردد که روز بیند شب ما
1. با عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز شراب وصل دائم شب ما
1. بر رهگذر بلا نهادم دل را
خاص از پی تو پای گشادم دل را
1. پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا
بردوخت مرقع از رگ و پوست مرا
1. بیگاه شده است لیک مر سیران را
سیری نبود به جز که ادبیران را
1. تا از تو جدا شده است آغوش مرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
1. تا با تو بوم نخسبم از یاریها
تا بیتو بوم نخسبم از زاریها