شب از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1051
1. شب گشت ولیک پیش اغیار
روزست شب من از رخ یار
1. شب گشت ولیک پیش اغیار
روزست شب من از رخ یار
1. نوریست میان شعر احمر
از دیده و وهم و روح برتر
1. نزدیک توام مرا مبین دور
پهلوی منی مباش مهجور
1. ای یار شگرف در همه کار
عیاره و عاشق تو عیار
1. انجیرفروش را چه بهتر
انجیرفروشی ای برادر
1. انجیرفروش را چه بهتر
انجیرفروشی ای برادر
1. دارد درویش نوش دیگر
و اندر سر و چشم هوش دیگر
1. آخر کی شود از آن لقا سیر
آخر کی شود ز باغ ما سیر
1. گفتی که زیان کنی زیان گیر
گفتی که تو ملحدی چنان گیر
1. عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار
گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار
1. عرض لشکر میدهد مر عاشقان را عشق یار
زندگان آن جا پیاده کشتگان آن جا سوار