گر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 974
1. گر تو را بخت یار خواهد بود
عشق را با تو کار خواهد بود
1. گر تو را بخت یار خواهد بود
عشق را با تو کار خواهد بود
1. آتش افکند در جهان جمشید
از پس چار پرده چون خورشید
1. خسروانی که فتنهای چینید
فتنه برخاست هیچ ننشینید
1. عید بر عاشقان مبارک باد
عاشقان عیدتان مبارک باد
1. زندگانی صدر عالی باد
ایزدش پاسبان و کالی باد
1. شاهدی بین که در زمانه بزاد
بت و بتخانه را به باد بداد
1. مادر عشق طفل عاشق را
پیش سلطان بیامان نبرد
1. شعر من نان مصر را ماند
شب بر او بگذرد نتانی خورد
1. یوسف آخرزمان خرامان شد
شکر و شهد مصر ارزان شد
1. هر کی در ذوق عشق دنگ آمد
نیک فارغ ز نام و ننگ آمد
1. هین که هنگام صابران آمد
وقت سختی و امتحان آمد
1. هر که بهر تو انتظار کند
بخت و اقبال را شکار کند