خنبهای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 812
1. خنبهای لایزالی جوش باد
باده نوشان ازل را نوش باد
1. خنبهای لایزالی جوش باد
باده نوشان ازل را نوش باد
1. موشکی صندوق را سوراخ کرد
خواب گربه موش را گستاخ کرد
1. بار دیگر یار ما هنباز کرد
اندک اندک خوی از ما بازکرد
1. شهر پر شد لولیان عقل دزد
هم بدزدد هم بخواهد دستمزد
1. خلق میجنبند مانا روز شد
روز را جان بخش جانا روز شد
1. چون مرا جمعی خریدار آمدند
کهنه دوزان جمله در کار آمدند
1. ساقیان سرمست در کار آمدند
مستیان در کوی خمار آمدند
1. اندک اندک جمع مستان میرسند
اندک اندک می پرستان میرسند
1. هر چه آن خسرو کند شیرین کند
چون درخت تین که جمله تین کند
1. خنده از لطفت حکایت میکند
ناله از قهرت شکایت میکند
1. عشق اکنون مهربانی میکند
جان جان امروز جانی میکند